بوسه بر دار، جلد 1

زندگی نامه داستانی شهید آیت الله حسین غفاری
مردی که ‏فریادش این بود: دشمن خمینی کافر است.بوسه بر دار، شرح زندگی آیت‏ الله حسین غفاری (متولد1296 شمسی در آذربایجان) است. آیت ‏الله غفاری از نخستین‏ روحانیونی بود که همزمان با شروع نهضت امام خمینی ..ادامه
  • قیمت: 100,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

مردی که ‏فریادش این بود: دشمن خمینی کافر است.بوسه بر دار، شرح زندگی آیت‏ الله حسین غفاری (متولد1296 شمسی در آذربایجان) است.
آیت ‏الله غفاری از نخستین‏ روحانیونی بود که همزمان با شروع نهضت امام خمینی به این‏ نهضت پیوست و در صبحدم 15 خرداد 1342 به اتهام تحریک‏ مردم و سخنرانی علیه رژیم پهلوی دستگیر و راهی زندان شد.

آیت‏ الله غفاری در چند نوبت دیگر به اتهام همکاری با انقلابیون وفعالیت علیه شاه به زندان افتاد و هر بار زیر شکنجه ‏های سخت وطاقت فرسا قرار گرفت.
آیت ‏الله غفاری پس از سال ها مبارزه و سرشار از عشق و ارادت نسبت به امام خمینی در زمستان سال 1353 در زیر شکنجه ‏های ساواک خرد شد و بالاخره به شهادت رسید.

بریده‌ای از کتاب بوسه بر دار

رئیس با عجله از پشت میز به این طرف آمد. ناظم چشم از حیاط برگرفت و به وسط دفتر آمد. معلم ها نیز از کلاس رفتن منصرف شده، ایستادند تا ببینند چه خواهد شد. رئیس جلو آمد و پرسید: «می شود بفرمایید حاج آقا چه اتفاقی افتاده؟ اول صبحی چرا با عصبانیت به مدرسه آمده اید و نظم مدرسه را به هم می زنید؟» آیت الله پاسخ داد: «دیگر می خواستید چه اتفاقی بیفتد؟ این آقا روز روشن، سر کلاس، جلوی چشم سی چهل دانش آموز نوجوان، بطری عرق سر می کشد. آخر این جا مدرسه است یا عشرتکده؟ محل آموختن علم است یا محل فاسد کردن بچه های مردم؟ آخر مگر این مدرسه صاحب ندارد؟…» بریده کتاب(۲): بازجو روی برگه بازجویی سوالاتی نوشت و شفاهی هم شروع به پرسش کرد. – شما چرا به زندان آمده اید؟ – نیامدم، مرا آوردند. – چرا آوردند؟ چرا دیگران را نیاوردند؟ – هر کسی که صدا داشته باشد، سرنوشتش زندان است. – نظر شما درباره خمینی چیست؟ آیت الله غفاری در اینجا، کلمه «آقا» را بر کلمه خمینی اضافه کرد که ناگهان سیلی محکم بازجو، بر گونه اش نشست. در پاسخ نوشت: «دشمن خمینی، کافر است.» بریده کتاب(۳): نماینده دادستان ارتش، دادنامه اش را اینگونه شروع کرد: «به نام نامی اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهر، متهم، غیر نظامی، حسین غفاری، فرزند عباس، متهم یک به اصطلاح روحانی جامد، افراطی و متعصب است…» هنوز دهان نماینده دادستان باز بود و داشت کلمات را یکی پس از دیگری با آب و تاب بر زبان می راند که فریاد آیت الله سخن او را قطع کرد: «ساکت باش مرد!» رئیس دادگاه دخالت کرد. با چکش پلاستیکی اش روی میز زد و گفت: «زندانی! ساکت باش.» آیت الله در حالی که ایستاده بود، دستش را به سوی رئیس نشانه رفت و گفت: «اگر می خواستم ساکت باشم، اینجا چه کار می کردم؟»

مشخصات

  • شابک:

    9789644717321

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    119

  • نویسنده:

    محمدجواد مرادى‌‏نیا،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد