سیاه بمبک
مجموعه داستاندر دستهبندیداستان ، داستان کوتاه
توضیحات و مشخصات
بمبک در لهجه مردم جنوب به معنی کوسه است و سیاه بمبک یعنی کوسه سیاه حوادث این داستان در سواحل جنوب کشور اتفاق میافتد. داستان با گویش محلی آن مناطق نوشته شده است….
داستان دربارهی مردی به نام “خلیل” است که در کمین سیاه بمبک است و مدام میگوید سیاه بمبک و ابر سیاهش را در دریا میبیند. ولی بقیه تصور میکنند که خلیل عقلش را از دست داده است. ولی سرانجام مشخص میشود که سیاه بمبک وجود دارد و چند تن از دوستان خلیل را از بین برده است. خلیل در کپر خود منتظر آمدن سیاه بمبک میماند تا روزی از او انتقام بگیرد…
بریدهای از کتاب سیاه بمبک
فتاح دو بال لنگ سرخالی را بیخ کمربند چرکمردۀ چرمی اش فرو برد، تیغۀ بلند کارد دسته آهنی را روی مصقل کشید و گفت: -گلارمه میرزا جان، گلارم. مونس و جانمه ئی دختر. چه کنم؟ چه می توانم بکنم؟ می گی سر به دنبالش بگذارم از ئی خواستن؟ میرزا انگشت کوتاه و کلفتش را زیر گلو برد، سفت فوطه را کشید و گفت: -خواستن مگه فقط ملاکه؟ تون و تبارش چی؟ ئی پسر نه جدی به کارش داره، نه هوشی به کله اش. بیق بیقه، کند و لمتر. ئی که نمی تونه تنبونشو بکشه بالا، اون وقت تو گلاره تو می خوای بدی به همچی آدمی؟
مشخصات
-
نویسنده:
فیروز زنوزیجلالی،
-
شابک:
9789644057588
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
131
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب سیاه بمبک
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.