عروسی در باران
مجموعه داستاندر دستهبندیداستان ، داستان کوتاه
توضیحات و مشخصات
«عروسی در باران» مجموعه داستانی از رحمت حقیپور است. این مجموعه سیزده داستان با موضوعات گوناگون اجتماعی، عاطفی، مذهبی و… دارد.
بخشی از داستان «عروسی در باران» را میخوانید: «انگار که زمینلرزهٔ خفیفی توی تنش باشد، همیشهٔ خدا احساس لرز میکرد و میلرزید و عینهو بید مجنون پریشان بود. این آخریها دیگر طوری شده بود که حوصلهٔ هیچ کس و هیچ کاری را نداشت. دلش نمیکشید از خانه پا بیرون بگذارد، قدمی بزند، و هوایی عوض کند. میخواست گوشهای بنشیند، دراز بکشد و بخوابد. اما امروز را اصلاً نتوانسته بود چشم روی هم بگذارد. تنها نشسته بود و فکر کرده بود به عروسیِ دختردایی. دایی گفته بود: اگه نیومدی، دیگه توی روت نگاه نمیکنم. و پشتبندش زندایی، دست تاب داده بود: ـ منم به جان بچههام، دیگه پا توی خونهتون نمیذارم. و دست آخر مادر سر زیر گوش او آورده بود که: ـ حالا یه توک پا بیا و خودت رو نشون بده؛ نمیخواد زیاد بشینی! این بود که حالا بعد از ساعتها نشستن و دِلدِل کردن، بالاخره به صرافت افتاده بود که پا شود، ریش بزند، لباس بپوشد، و برود.»
بریدهای از کتاب عروسی در باران
نشسته ام روی سبزه های کنار رود و تکیه ام به تنه ی درخت انار است. توی روشنی زلال آب، به عکس خودم نگاه می کنم؛ به انارها، که خون رنگ اند و چاک چاک. به آسمان سبز، که انگار یک تکه از آن، ماسیده به ته رود. چشمانم مثل دو ماهی سیاه کوچک، در شکن های آب، شناور مانده و دو گوشه ی پلک هایم کِش آمده. پیراهن سپید ابریشمی ام توی آب روان، کشاله می آید. «اینجا باغ لاله است!» این را به محض ورود، یکی از دو بانوی همراه، به من گفته بود. دروازه ی بزرگ نیلوفری، وقتی که پشت سر ما بسته شد و تو آمدیم، دست سپید و کشیده اش را با اشاره به دورها... بلند کرد و در حالی که باد ملایمی توی آستین پیراهن گشاد و عبا مانندش که رنگ آبیِ داشت، موج می انداخت، گفت: توی باغ لاله، همه دوستان تواند. کسانی که اینجا می بینی، جزو پاک ترین و والاترین انسان هایند. دشمنانت را به اینجا راهی نیست. پس با خیال راحت، با همسایه هایت، با کسانی که می بینی، محشور باش.
مشخصات
-
نویسنده:
رحمت حقیپور،
-
شابک:
9786000303808
-
تعداد صفحه:
194
-
سال انتشار شمسی:
1397
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب عروسی در باران
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.