آفرت
- قیمت: 40,000 تومان
توضیحات و مشخصات
«آفرت» رمان زیبایی از ناهید قادری حاجیآبادی است. داستان در فضای قبل از انقلاب روایت میشود.
«فرنگیس» دختری بیست ساله از یکی از دهات کرمانشاه است که برای کمک به خانوادهاش،به شهر آمده و در خانه سرهنگی خدمتکار است. رفتار خانم خانه با او چندان خوب نیست و پسر همسایه سرهنگ هم به دلیل زیبایی فرنگیس مدام مزاحم او میشود. شیلا دختر سرهنگ که کم و بیش متوجه مزاحمتهای شهرام برای فرنگیس شدهاست، این موضوع را به پدرش میگوید و یک روز در غیاب خانم خانه، سرهنگ سیامی با فرنگیس روبهرو میشود و به او اطمینان میدهد که دیگر کسی مزاحمش نخواهد شد. اما این دیدار برای سیامی مثل گفتگوهای همیشگی یک آقا با خدمتکار خانه نیست. او به فرنگیس طمع کرده و در سر نقشههایی میپروراند. «آفرت» در گویش کلهری به معنای دختر و زن ضعیف است که گاهی برای تحبیب هم بهکار میرود. بستر فولکلور و ساختار محکم داستانی این اثر یکی از ویژگیهای منحصربه فرد آن است که خواندنش را لذتبخش میکند.
بریدهای از کتاب آفرت
خواب میبینم شهرام بیرامی کنار یک آتش بزرگ نشسته و دارد چیزی را هم میزند. گردباد بزرگی میآید و فرهاد داخل آن دارد لول میخورد. انگار جای سالم توی بدنش نیست. تمام صورتش دربوداغان شده است. خواب میبینم سر تفنگ را رو به شهرام گرفتهام. تفنگ را از دستم میگیرد، میخورد و میخندد و لگد به پهلوی فرهاد میزند. چادر مادر فرهاد را پوشیدهام و دارم شیون میکنم. کاکَ زار و نزار گوشهی اتاقکی تاریک افتاده و ناله میکند. چنان از خواب میپرم که نفسم چند لحظه بالا نمیآید. بسمالله گویان، مینشینم توی رختخواب. بلند میشوم وضو بگیرم. درِ پستو را کنار میزنم. باز دارد برف میبارد. غُر میزنم و خودم را به پاشیر میرسانم و میگویم. «آسمانم ول نمیکنه!» سه روز از روزی که با شیلا حرف زدهام گذشته. چند روز اخیر آرام شده است و به یک نقطه خیره میشود. یاد خوابم میافتم. دو روز است دلشوره امانم را بریده. ناآرامم؛ نمیدانم چه شده است؟ نماز که میخوانم، بقچهی حمام را کنار میگذارم. دم ظهر باید بروم حمام عمومی. دو هفته است نرفتهام. خانم اجازه نمیدهد ما از حمام خانه استفاده کنیم. مجبوریم این همه راه را بکوبیم تا عمومی برویم و برگردیم. نمازم را میخوانم. میروم صبحانه را حاضر کنم. توی سالن را مرتب میکنم و بساط صبحانه را پهن میکنم. دیشب صدای دعوای آقا و خانم حتی تا توی پستوی من میآمد. نمیدانم تا چه ساعتی بحث میکردند. ولی امروز خدا باید به من رحم میکرد. سرهنگ بعد از دعوا با زنش تا چند روز دقدلیاش را سر زمین و زمان خالی میکند. کسی از پلهها پایین میآید. میدانم سرهنگ نیست.
مشخصات
-
شابک:
9786000316808
-
تعداد صفحه:
198
-
سال انتشار شمسی:
1396
-
نویسنده:
ناهید قادری،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب آفرت
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.