مفقود سوم
- قیمت: 40,000 تومان
توضیحات و مشخصات
داستانهای مفقود سوم هرکدام از بخشی از عواطف انسانها میگویند و بخش زیادی از آنها به احساسات مردم به جنگ مربوط است. داستان اول روایت مادری است که دو پسرش در جنگ مفقود شدهاند و او همیشه چشم انتظار بوده، داستان بعدی درباره جوانی است که به شدت درجنگ مجروح شده است و به دلیل شروع […]
داستانهای مفقود سوم هرکدام از بخشی از عواطف انسانها میگویند و بخش زیادی از آنها به احساسات مردم به جنگ مربوط است. داستان اول روایت مادری است که دو پسرش در جنگ مفقود شدهاند و او همیشه چشم انتظار بوده، داستان بعدی درباره جوانی است که به شدت درجنگ مجروح شده است و به دلیل شروع بمباران شهرها هیچ بیمارستانی جا ندارد پس او را در یک زایشگاه بستری میکنند و این موضوع اتفاقات بعدی را رقم میزند. داستان سوم درباره یک خانواده است که آماده مراسم عروسی میشوند اما در تفحص برادر شهید پدر عروس پیدا میشود و او میخواهد مراسم را عقب بیندازد و همین موضوع تنشی بزرگ میسازد، داستانی دیگر درباره دو جانباز و است به همین شکل هر داستان روایتی از جنگ است که مخاطب امروز را با ابعاد مختلف بخش مهمی از تاریخ ایران آشنا میکند.
بریدهای از کتاب مفقود سوم
ناصر با خود میگوید: «جای بحث نیست. نباید دل مادر رنجیدهام را بیش از این بیازارم. اما برای خودم مسلم است که قول شهید را خداوند تضمین میکند. اگر شهید نشوم و برگردم که مفقود نشدهام. اگر هم شهید شوم، قولم قول است و ضامن آن خداست.» ناصر تا کنون به جبهه نرفته است. اما، همچون دیگر عارفان هفدهسالهای که در این دوره و زمانه زیاد شدهاند، خیلی از این حرفها سرش میشود. در دل میگوید: «مگر دبیرمان، مصطفی کلهری، نبود که از خدا خواسته بود شهادتش همچون ذبح قربانی باشد. کلهری گفته بود: ‘از روی مادران شهدای محل خجالت میکشم. از زیادی زنده بودن خودم و بیخاصیت بودن خودم بیزارم.’ از خدا خواسته بود تاوان این عقبماندگی شهادتی همچون ذبح قربانی باشد و عجیب نیست که همرزم او، برادر موحدی، خبر آورد: ‘در عملیات بدر بالای سرش بودم که ترکش بزرگی به گلویش خورد و بر زمین افتاد. خون بهشدت از گلویش خارج میشد. برای لحظاتی صدای گوسفندی که تازه ذبحش کرده باشند از گلویش شنیده شد. دست و پا میزد تا اینکه تسلیم دوست شد.’ مثل داستان شهید زمین چمن دانشگاه تهران یا مثل داستان شهادت آن رزمندهٔ برخاسته از خانوادههای بسیار مرفه و مخالف انقلاب که آرزو کرده بود اقوام و خویشانش در تشییع او شرکت نکنند یا مثل آرزوی آن شهید بیسر و ... خدا آرزوی همهٔ آنها را دربارهٔ نحوهٔ شهادتشان برآورده کرد. همهٔ اینها مرا مطمئن میکند اگر شهید شوم، قولم قول است.» بار دیگر با اطمینان به مادرم میگویم: «مادر، مطمئن باش من مفقودبشو نیستم. فرزند سومت یا لیاقت شهادت را پیدا نمیکند و به سوی تو برمیگردد یا پیکرش را خواهی دید. مادر، مطمئن باش میروم و برمیگردم.» ـ یعنی میتوانم بار دیگر تو، عزیزم، را در آغوش بگیرم؟ ـ تو مرا خواهی دید. ـ میتوانم روی تو نوجوانم را ببوسم؟ ـ مسلماً مرا خواهی دید. ـ من که نمیفهمم چه میگویی.
مشخصات
-
شابک:
9786000303945
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
216
-
سال انتشار شمسی:
1395
-
نویسنده:
مجتبی رحماندوست،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب مفقود سوم
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.