قطار اندیمشک

قطار اندیمشک، دفتری از اعتراضات شاعر به هشت سال جنگ ایران است. اعتراضی به کشورهایی که اجازه دادند چنین جنگی سر بگیرد و ادای دینی به فرزندان ایران، که با فداکاری‌های بی حد و حصرشان، نگذاشتند خاک ایران ..ادامه
  • قیمت: 45,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

قطار اندیمشک، دفتری از اعتراضات شاعر به هشت سال جنگ ایران است. اعتراضی به کشورهایی که اجازه دادند چنین جنگی سر بگیرد و ادای دینی به فرزندان ایران، که با فداکاری‌های بی حد و حصرشان، نگذاشتند خاک ایران به یغما برود. 

بریده‌ای از کتاب قطار اندیمشک

غزل داغداری برای شهید بهروز مرادی و همۀ شهیدان خرمشهر چه تنها مانده امشب در مسیر سوگواری‌ها دل پردرد من با کوله‌بار شرمساری‌ها هلا، ای لاله‌های آشنا، بی‌پرده می‌گویم شما را درد غربت کشت و ما را داغداری‌ها سحرگاهان غنیمت می‌برم از وادی حسرت دلی پیچیده در سجادۀ شب‌زنده‌داری‌ها از این میدان، خدایا، تک‌سواران رها رفتند چه خواهد کرد طفل همتم با نی‌سواری‌ها بهاری ناله دارم در گلو، بیهوده می‌گویند گل آوازمان افتاده از چشم قناری‌ها اگرچه غرق در سوزم، به امید چنین روزی دلم را ساختم در کورۀ ناسازگاری‌ها خردادماه ۱۳۶۸ *** غزل تماشایی برای بسیجی مفقودالاثر سید حسین طباطبایی فدای نرگس مستت باد هزار زنبق صحرایی هزار سر همه سودایی، هزار دل همه دریایی میان کوچۀ بیداران هنوز در گذر طوفان به یاد چشم تو می‌سوزد چراغ این شب یلدایی کنار من بنشین امشب که تا سپیده سخن گوییم تو از طلوع اهورایی، من از غروب تماشایی هزار شب همه شب بی تو زبان زمزمه‌ام این بود: «بخواب تا بدمد بختت، بخواب ای سر سودایی» چه مانده است ز ما یاران؟ دلی شکسته‌تر از باران دلی شکسته که خو کرده‌ست به درد و داغ و شکیبایی تو نیستی و دلت اینجاست، کنار آینه و قرآن برادران همه برگشتند، چرا به خانه نمی‌آیی؟ آبان‌ماه ۱۳۶۸ *** مثنوی شرمساری شب است و سکوت است و ماه است و من فغان و غم و اشک و آه است و من شب و خلوت و بغض نشکفته‌ام شب و مثنوی‌های ناگفته‌ام شب و ناله‌های نهان در گلو شب و ماندن استخوان در گلو من امشب خبر می‌کنم درد را که آتش زند این دل سرد را بگو بشکفد بغض پنهان من که گل سر زند از گریبان من مرا کُشت خاموشی ناله‌ها دریغ از فراموشی لاله‌ها کجا رفت تأثیر سوز و دعا کجایند مردان بی‌ادعا کجایند شورآفرینان عشق علمدار مردان میدان عشق کجایند مستان جام الست دلیران عاشق، شهیدان مست همانان که از وادی دیگرند همانان که گمنام و نام‌آورند هلا، پیر هشیار دردآشنا بریز از می صبر در جام ما من از شرمساران روی توام ز دُردی‌کشان سبوی توام غرورم نمی‌خواست این‌سان مرا پریشان و سردرگریبان مرا غرورم نمی‌دید این روز را چنان ناله‌های جگرسوز را غرورم برای خدا بود و عشق پل محکمی بین ما بود و عشق نه، این دل سزاوار ماندن نبود سزاوار ماندن دل من نبود من از انتهای جنون آمدم من از زیر باران خون آمدم از آنجا که پرواز یعنی خدا سرانجام و آغاز یعنی خدا هلا، دین‌فروشان دنیاپرست سکوت شما پشت ما را شکست چرا ره نبستید بر دشنه‌ها ندادید آبی به لب‌تشنه‌ها نرفتید گامی به فرمان عشق نبردید راهی به میدان عشق اگر داغ دین بر جبین می‌زنید چرا دشنه بر پشت دین می‌زنید؟ خموشید و آتش به جان می‌زنید زبونید و زخم زبان می‌زنید کنون صبر باید بر این داغ‌ها

مشخصات

  • شابک:

    9786001757594

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    230

  • سال انتشار شمسی:

    1393

  • نویسنده:

    علیرضا قزوه،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد