خرمشهر، خانه رو به آفتاب

«خرمشهر، خانۀرو به آفتاب» گفت‌وگو با صدیقه زمانی همسر سردار شهید سید عبدالرضا موسوی به کوشش هدایت االله بهبودی، احد گودرزیانی و مرتضی سرهنگی است. در بخشی از این مصاحبه می‌خوانید: «وقتی شهید موسوی به د..ادامه
  • قیمت: 14,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

«خرمشهر، خانۀرو به آفتاب» گفت‌وگو با صدیقه زمانی همسر سردار شهید سید عبدالرضا موسوی به کوشش هدایت االله بهبودی، احد گودرزیانی و مرتضی سرهنگی است. در بخشی از این مصاحبه می‌خوانید: «وقتی شهید موسوی به دانشگاه اهواز می‌آید در دانشکده پزشکی انجمن اسلامی را تأسیس می‌کند. تشکیل این انجمن با توجه به بافت دانشجویی دانشکده […]

«خرمشهر، خانۀرو به آفتاب» گفت‌وگو با صدیقه زمانی همسر سردار شهید سید عبدالرضا موسوی به کوشش هدایت االله بهبودی، احد گودرزیانی و مرتضی سرهنگی است. در بخشی از این مصاحبه می‌خوانید: «وقتی شهید موسوی به دانشگاه اهواز می‌آید در دانشکده پزشکی انجمن اسلامی را تأسیس می‌کند. تشکیل این انجمن با توجه به بافت دانشجویی دانشکده پزشکی آن زمان کار مهمی بود. آقایان: دکتر صداقت‌پیشه، دکتر حزینی و دکتر غفوریان که هنوز هستند از همدوره‌ها و همفکران شهید موسوی بودند که در تشکیل این انجمن شرکت داشتند. مجید بقایی که در یک عملیات شناسایی شهید شد و علی حکیم که در هویزه به شهادت رسید، از بچه‌های دانشکده پزشکی بودند. کسان دیگری هم بودند که من الان حضور ذهن ندارم نام‌شان را برای شما بگویم. شهید موسوی یک خانه پدری در اهواز داشت که پایگاه مبارزات و مقر دانشجویان مسلمان شده بود. فعالیت سیاسی ایشان در دانشگاه اهواز باعث شد به او تذکر بدهند که اگر فعالیتش ادامه پیدا کند اخراج خواهد شد. بار اول هم می‌توانستند اخراجش کنند، ولی چون نمراتش عالی بود فقط تذکر دادند. اما این فعالیت ادامه پیدا کرد و در نهایت از دانشگاه اخراج شد.»

بریده‌ای از کتاب خرمشهر، خانه رو به آفتاب

همسر عزیزم! رنج و درد بزرگ من این بود که برخلاف تو هرچه فکر کردم دیدم هیچگاه در این مدت نتوانسته‌ام همراه و همسر خوبی برای تو بوده باشم. صحبت‌هایت به من دلداری داد و بر امید و شوقم افزود و از آن طرف به بعد بود که دیگر دوری‌تان و جدایی از شما برایم سنگین نیامد و می‌دانم تو با این حرف‌ها و با این همه تأکید از لذت و راحتی در کنار هم بودن‌مان گذشتی و محرومیت و رنج و فداکاری را پذیرفتی و بی‌شک شما (تو و فرزندم) که زندگی و لذت و راحتی و همه‌چیزم هستید باید فراموش می‌شدید تا من بتوانم رها شوم و به راهی پرافتخار گام بردارم. و چگونه خدا را سپاس بگزارم در زمانی که امتحان فرا رسیده است و ابتلا و محنت آغاز شده است، با ایمان و اطمینان به تو هر بند و باری را از پا و دوش خویش آزاد و رها می‌بینم و تو مرا در رستن از چاه و چاله و بیراهه یاری داده‌ای و اکنون دغدغه از دست دادن هر چیزی را، حتی تو و فرزندم را خود از دلم بیرون کشیدی و ناچارم نساختی که از شریف‌ترین موهبت خدا یعنی شهادت، روی برتابم. بلکه یاری فراوانم رساندی.

مشخصات

  • شابک:

    9789645063731

  • تعداد صفحه:

    32

  • سال انتشار شمسی:

    1392

  • نویسنده:

    احد گودرزیانی،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد