«من هم دلم گریه میخواست» منتشر شد؛ داستان گریههای پنهان یک سیاهباز در دوران دفاع مقدس

5 شهریور 1402
کتاب «من هم دلم گریه میخواست» مروری بر زندگی هنرمند فقید عطاالله صفرپور و نمایش روحوضی در جبهههای جنگ تحمیلی به قلم حجت شاهمحمدی در انتشارات سوره مهر به چاپ رسید.
«من هم دلم گریه میخواست» در دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری استان گلستان تهیه شده که به موضوع حضور گروه نمایشهای کمدی استان گلستان در جبهههای جنگ تحمیلی پرداخته است. کتاب از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول با نام «سیر زندگی از تولد تا مرگ» به زندگی نامه عطاالله صفرپور هنرمند سیاهباز فقید گرگانی میپردازد . بخش دوم کتاب با عنوان «جیجکعلیشاه در جبهههای جنگ تحمیلی» به حضور سیاهبازان گرگانی در میدان جنگ و در میان رزمندگان اسلام اشاره دارد. گروه نمایشی روحوضی گرگان بیش از تصور بینندگان و منتقدان توانسته بود در زمان خود رتبهای در خور توجه کسب کند. به همین دلیل مرحوم صفرپور در دو نوبت آنها را به همراه گروه نمایشی خود به جبهههای جنگ میبرد.
«من هم دلم گریه میخواست» داستانی است توامان با خنده و گریه که هر خوانندهای را تحت تاثیر قرار میدهد، روایتی واقعی از تلاش یک گروه نمایش روحوضی برای تقویت روحیه رزمندگان در خط مقدم جبههها. کسانی که شاید تا امروز از حضورشان در جبهههای جنگ بیاطلاع بودیم اما با ساخت سلاحی از خنده و شادی روحیه رزمندگان را در برابر دشمنان و قویترین سلاحها حفظ میکردند. شاهمحمدی سعی کرده است در کنار رسالت خود در جهت معرفی عطاالله صفرپور، مخاطب را با هنر نمایشهای روحوضی که گونهای از نمایشهای قدیمی و شادیآور ایرانی است، آشنا کند. در فصل پایانی کتاب مشخصات فردی، فهرستی از فعالیتهای «آموزشی و تخصصی»، «سریال، فیلم، تله تئاتر» ،«تقدیرنامهها» ، سوابق در «روزنامهها، مجلات و خبرگزاریها»، اسناد و مدارک و عکسهای مرحوم صفرپور به همراه منابع و مآخذ آورده شده است.
«من هم دلم گریه میخواست» در 447 صفحه و با قیمت 245 تومان در بازار نشر موجود است.
یکی از غمانگیزترین بخش کتاب زمانی است که صفرپور برای خطشکنان گردان مسلم نمایشی خندهدار اجرا میکند. خطشکنانی که بیشتر نوجوان هستند و رفتنشان بازگشتی ندارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«هیچ واژهای قادر به ساختن جملهای نیست که حس آن لحظه ما رابنویسد. شب سختی بود. به راحتی میشد بغض را توی گلوی تک تک دوستان دید. مقابلمان گروهی نشسته بودند و میخندیدند که آگاهانه میدانستند رشته عمرشان کوتاه است. چقدر شیرین میخندیدند. قهقهه که سرمیدادند هر چند نفر یکی میشدند و صدایشان فضا را پر میکرد و من چه خوب حس میکردم که دشمن را چقدر حقیر و خوار کرده، برای چشیدن شهد شیرین شهادت، به یکدیگر تبریک میگویند. این میان نه فرصتی بود نه جایی تا ما هم بنشینیم و یک دل سیر گریه کنیم. امان از وقتی که دلت پر از بغضهای بازنشده باشد و بخواهی کسی را بخندانی. شاید این لحظه از نابترین لحظات عمر من بود که اگر موقعیتی دست میداد، بغض هایی را که سالها در گلویم ماسیده بود بیرون میریختم و فریاد میکشیدم: «آهای مردم، به خدا منم دلم گریه میخواد.»
آخرین مطالب
-
«نورچشمی»؛ داستان ثبت چهره شهدا توسط یک نوجوان
4 مهر 1402
-
وزیر اطلاعات در آیین رونمایی کتاب «سیطره» مطرح کرد؛ هنرمندان سرداران جهاد تبیین باشند
1 مهر 1402
-
در نشست معرفی و بررسی کتاب «این ترک پارسیگوی» مطرح شد؛ «این ترک پارسیگوی»؛ مانیفست حسین منزوی درباره عشق/ عاطفه در شعر شهریار عنصر اصلی است
29 شهریور 1402
-
سیطره؛ روایت پرونده امنیتی نفوذ به گروهک کومله رونمایی میشود
29 شهریور 1402
-
به مناسب روز شعر و ادب فارسی؛ «این ترک پارسیگوی» بررسی میشود
27 شهریور 1402
-
سوره مهر دو دفتر شعر جدید روانه بازار کرد
27 شهریور 1402
-
در جلسه رونمایی از کتاب «انوار بازنوشته» مطرح شد؛ «انوار بازنوشته»؛ روایت نورهایی که در متون بازنوشته شدند
22 شهریور 1402
-
گپ و گفت با منصوره قنادیان؛ شرح فراق برادر جا مانده
21 شهریور 1402
-
«انوار بازنوشته» رونمایی میشود
19 شهریور 1402
-
«وقتی حیات خواب بود»؛ نمایش مقاومت زنان در خرمشهر منتشر شد
18 شهریور 1402
ثبت نظر و نظرات
مطالب مرتبط
-
سوره مهر دو دفتر شعر جدید روانه بازار کرد
27 شهریور 1402
-
«وقتی حیات خواب بود»؛ نمایش مقاومت زنان در خرمشهر منتشر شد
18 شهریور 1402
-
«اشک حوا»؛ روایتی شنیدنی از رنجهای یک دختر روستایی
12 شهریور 1402
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.