«من هم دلم گریه میخواست»؛ روایت صحنهای متفاوت برای اجرای یک بازیگر روحوضی در دفاع مقدس
9 اسفند 1402
«من هم دلم گریه میخواست» مروری بر زندگی هنرمند فقید عطاءالله صفرپور قبل و بعد از جنگ تحمیلی است که به قلم حجت شاهمحمدی در انتشارات سورهمهر به چاپ رسیده است.
«من هم دلم گریه میخواست» مروری بر زندگی هنرمند فقید عطاءالله صفرپور قبل و بعد از جنگ تحمیلی است که به قلم حجت شاهمحمدی در انتشارات سورهمهر به چاپ رسیده است.
کتاب، روایت بازیگری است که در دشواریهای زندگی بازی را به شکست ترجیح میدهد. بازی در شرایط سختی که روزهای پر تلاطم پیش رو برای او طراحی کرده بود. در این روایت، اندوه و شادی به موازات هم قصه را پیش میبرند.صفرپور خود را از میان اندوه خویش بیرون میکشد تا دیگرانی را به شادی وا دارد. دیگرانی که بیخبر از قلب تکیده بازیگر، فارغ از مشکلات، به خنده مشغول میشوند.
در پیشگفتار کتاب از زبان عطاءالله صفرپور میخوانیم:
«توی زندگیم هیچوقت فرصت گریه پیدا نکردم تا حداقل ببینم بلدم یا نه. حتی وقتی خبر فوت برادرم رو پشتصحنه به من دادن، خنده های مردم اشک چشمام رو خشک کرد.»
نویسنده کتاب «من هم دلم گریه میخواست» آگاه به تاریخ حضور بازیگران تئاتر در جبهههای جنگ، این اثر را بین دیگر آثار ادبیات پایداری ثبت و ضبط میکند. زاویه دیدی متفاوت از روزهای جنگ و روایتی شیرین در مواجهه با زندگی عطاءالله صفرپور در جبهههای جنگ تحمیلی انتخاب نویسنده برای نگارش کتاب بوده است. در واقع صحنهای متفاوت برای اجرای یک بازیگر روحوضی.
در نقطه اوج داستان میخوانیم که چگونه هنرمند فقید بغض در گلو برای شادی رزمندههای گردان مسلم بازی میکند تا از ته دل بخندند. رزمندههایی که سن و سالی ندارند و با طلوع آفتاب معلوم نیست چند نفرشان زنده بمانند.
«لبخند کنایهآمیزی زد و گفت: رادیو عراق میگوید؛ شما رقاصههای خمینی هستید. حرفش خیلی برایم تلخ بود. باید میخوابیدم. زیر ملافه میتوانستم چند قطره اشک بریزم و بگویم: «منم آدمم. بفهمید وقتی از مادری که بچهی بیسرش رو بغل کرده حرف میزنید، منم میلرزم. حالا با این روح زخمی حس کنید با چه رنجی تلاش میکنیم تا شما بخندید.»
عطاءالله صفرپور یکی از شخصیتهای تاریخساز جبهه جنگ در بین هنرمندان بوده است. او تجلی امید و لبخند در بین مردم و رزمندهها بود. لباس نظامی با روحیه شوخطبعی ایشان تناقض داشت و همین مسئله باعث شد بعد از هفت سال با استعفا از نظام، خود را از لباس نظامی رها کند و به خویش بازگردد. او به هر آنچه میخواست؛ میتوانست برسد. روحیه شکستناپذیر او راههای ناهموار را برایش هموار میکرد و ناامیدی به دل راه نمیداد. بعد از استعفا از نظام برای گذراندن زندگی به سراغ رانندگی میرود که در این میان به عشقی مبتلا میگردد. از مزیت این شغل ازدواج او بود. بعد از ازدواج به ندای درون خویش لبیک گفت و هنر بازیگری را به صورت جدی شروع کرد و این همزمان بود با سالهای جنگ و ویرانی.
حجت شاهمحمدی به جای قهرمانسازی، قهرمان واقعی را از بین یک زندگی عادی بیرون میکشد و روایتی روان و منسجم در خور شخصیت عطاءالله صفرپور مینویسد. خواندن کتاب « من هم دلم گریه میخواست» از انتشارات سوره مهر؛ ما را با روزمرههای یک سیاهباز در قالب قصه مواجه میکند که این از مهمترین نقطه قدرت کتاب است. نثر کتاب جذاب و همراهیکننده است و خواننده را در طوفانی از رنج و اندوه به خنده وا میدارد. یکنواخت نبودن مسیر قصه اثر را در ذهن مخاطب ماندگار میکند و او را با روایت همگام میکند.
منبع: خبرگزاری دفاع مقدس
نویسنده: ثریا دهقان
آخرین مطالب
-
دو نمایشنامه در سورهمهر منتشر شد
10 مهر 1403
-
«چاه سرخ»؛ داستانی حماسی از نبرد چالدران
9 مهر 1403
-
رمان «یکی از آنها»؛ نمایی از تاریخ معاصر ایران
8 مهر 1403
-
وفایی: ما به واژه جنگ آبرو دادیم
3 مهر 1403
-
همزمان با هفته دفاع مقدس؛ «آذرخش و رقص فانتومها» رونمایی میشود
1 مهر 1403
-
داستانی از «مردهای کوچه عنایت» به قلم ناطق منتشر شد
26 شهریور 1403
-
«موسای قوم زرگر» زندگی و خاطرات دکتر زرگر منتشر شد
25 شهریور 1403
-
در انتشارات سورهمهر؛ تجدید چاپ آثار «محسن سلیمانی» با طرح جلد جدید
24 شهریور 1403
-
سه عنوان جدید در سورهمهر به چاپ رسید
11 شهریور 1403
-
«هَناسَه»؛ داستانی واقعی از مهاجرت خانواده عراقی به ایران
10 شهریور 1403
ثبت نظر و نظرات
مطالب مرتبط
-
دو نمایشنامه در سورهمهر منتشر شد
10 مهر 1403
-
«چاه سرخ»؛ داستانی حماسی از نبرد چالدران
9 مهر 1403
-
وفایی: ما به واژه جنگ آبرو دادیم
3 مهر 1403
-
داستانی از «مردهای کوچه عنایت» به قلم ناطق منتشر شد
26 شهریور 1403
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.