روایت جهان جنگ از زبان یک عکاس/عکس‌ها یادآور ارزش‌های فراموش‌ شده‌اند

29 مهر 1402

نویسنده رمان «نور چشمی» گفت: در حال انجام پژوهشی درباره اوایل جنگ هشت ساله ایران بودم که به چند اسم و خاطره رسیدم که بیشتر آن‌ها خاطرات عکاسان جنگ بود. در بین این خاطرات با یک عکاس نوجوان آشنا شدم که زمان جنگ شروع به عکاسی کرده بود. تصمیم گرفتم با جمع کردن این خاطرات به نحوی و با نگاشتن یک رمان، جهان جنگ را از زبان یک عکاس روایت کنم.

مهدیه جلالی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار کرد: «نورچشمی» داستانی است که در خرمشهر می‌گذرد. شخصیت اصلی داستان، نوجوانی به نام ماجد است که پس از آغاز جنگ تحمیلی در خرمشهر تصمیم می‌گیرد با دوربین عکاسی برای حفظ هویت شهدا و زخمی‌ها به خصوص مادرها و فرزندانشان از چهره‌هایشان عکاسی کند.

وی افزود: فضای داستان یک فضای جنگی آغشته به طنز است تا خشونت موجود در جنگ مثل استخوان تیزی گلوی مخاطب را خراش ندهد. بلکه زمانی که با روایت‌های ناگواری از جنگ روبه‌رو می‌شود، طعم شیرین زندگی که در بعضی از مواقع فقط مختص جنگ است را هم بچشد؛ چیزی شبیه به طنز تلخ.

این نویسنده جوان گفت: کتاب درباره یک نوجوان به نام ماجد است که در نوروز ۱۳۵۹ یک دوربین هدیه می‌گیرد. ماجد از طریق یک دوست خارجی که در خرمشهر با او آشنا شده عکاسی را شروع می‌کند. نوجوان داستان کار خود را با عکاسی از خرمشهر و مردم شهر آغاز می‌کند. در همین زمان جنگ تحمیلی آغاز و پدر ماجد اسیر می‌شود. جنگ ادامه می‌یابد و ماجراهایی پدید می‌آید. محور اصلی داستان بر روی چند روز آغازین جنگ تحمیلی است.

جلالی در مورد ایده نگارش کتاب «نور چشمی» تاکید کرد: فارغ التحصیل رشته عکاسی هستم و در حال انجام پژوهشی درباره اوایل جنگ هشت ساله ایران بودم. در این پژوهش به چند اسم و خاطره رسیدم که بیشتر آن‌ها خاطرات عکاسان جنگ بود. در بین این خاطرات با یک عکاس نوجوان آشنا شدم که در زمان جنگ شروع به عکاسی کرده بود. آنجا بود که تصمیم گرفتم با جمع کردن این خاطرات به نحوی و با نگاشتن یک رمان، جهان جنگ را از زبان یک عکاس روایت کنم.

وی با اشاره به نقش مهم عکاسان در جنگ گفت: درست است که یک عده دفاع کردند، اسلحه به دست گرفتند و با دشمن جنگیدند اما واقعیت این است که اسلحه عکاسان همان دوربین‌شان بود. جنگ عکاسان در جهت ثبت تصاویری بود که برای خیلی ها امکان دیدن آن صحنه‌ها و وقایع نبود. خودم لابه‌لای خاطرات به چیزی برخوردم که مادری بچه‌اش را گم کرده بود. مادر سال‌ها بعد از روی عکسی که یک عکاس از آن بچه گرفته بود توانست فرزندش را پیدا کند.

 

نویسنده کتاب «نور چشمی» در پاسخ به این سوال که آیا همچنان ابعاد ناگفته‌ای از جنگ وجود دارد که از طریق عکاسی باید بیان شود؟ گفت: همچنان در مرکز حفظ آثار دفاع‌مقدس یک سری نگاتیو موجود است که خود مردم عادی عکاسی کرده‌اند یعنی عکاس حرفه‌ای نبودند ولی همان نگاتیوها را اگر اسکن کنند، بسیاری از وجوه پنهان جنگ برای مخاطب امروزی آشکار می‌شود. وقتی با متصدی موزه صحبت می‌کردم عنوان می‌کرد که الان نگاتیوهای بسیار زیادی در اینجا موجود است که هنوز دیده نشده است. اگر این عکس‌ها چاپ شود خود یک مردم‌نگاری معتبر است اما متاسفانه هنوز دستگاه اسکن این کار تهیه نشده است.

جلالی در مورد اینکه می‌شود این رمان را یک رمان با موضوع عکاسی نامید یا به طور کل یک روایت متفاوت است؟ تصریح کرد: بیشتر می‌توان گفت که این رمان درباره یک عکاس است که درگیر اتفاقات و تحولات مربوط به جنگ تحمیلی هشت‌ساله است. این جوان در سالروز دفاع مقدس در خرمشهر همیشه یک نمایشگاه عکس برگزار می‌کند. در واقع نوجوان ما در این قصه با گرفتن عکس و برگزاری این نمایشگاه قصد دارد تا خاطرات مربوط به آن دوران حفظ شود یا اگر کسی گم شده‌ای دارد توسط عکس‌ها بتواند ردی یا نشانی از گمشده‌اش پیدا کند.

وی افزود: عکاسی باعث شده که یک سری خاطرات از دوران جنگ زنده نگاه داشته شود که درحالت معمولی ابزارهای دیگر امکان این ثبت خاطره را نداشته‌اند. اما این عکس‌ها صرفا یک یادآوری محض نیست بلکه دارای کارکردهایی هستند که امروز می‌فهمیم که چه میزان می‌تواند در زندگی نقش داشته باشد. مثلا یادآوری ارزش‌هایی بدون این عکس‌ها ممکن است فراموش شوند.

جلالی ادامه داد: من خرمشهر را از نزدیک دیده‌ام و بسیار روی کار من تاثیر گذاشت. دیدن فضای شهر، مردمان آنجا و بازار حس و حالی که داشت روی نوشتن این اثر تاثیر بالای داشت. به جرات می‌توانم بگویم بدون تصویر کردن آن فضا نمی‌شد به راحتی این کار را نوشت.

آخرین اثر مهدیه جلالی نویسنده جوان کشورمان با عنوان «نورچشمی» به همت کارگاه قصه و رمان مرکز ‌آفرینش‌های ادبی منتشر شده است.

جلالی که نویسنده‌ای دهه هفتادی است پیش از این با داستان کوتاه «مه رقیق صبح» در مجموعه داستان بوی گرم شکوفه‌های بادام به انتخاب مجید قیصری و داستان کوتاه «صدام، سلام!» در مجموعه داستان منتخب چهل چراغ به کوشش انجمن قلم ایران به مخاطبانش معرفی شده بود.

 

منبع: ایرنا

ثبت نظر و نظرات

اولین نفری باش که نظرش منتشر میشه

مطالب مرتبط

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد