دو روایت مکتوب از شهادت صیاد دلها

20 فروردین 1402
شهید علی صیاد شیرازی سابقه فرماندهی نیروی زمینی ارتش و عضویت در شورای عالی دفاع را در کارنامه خدماتش داشت، اما بیشتر از این عناوین و مسئولیتها، به تقوا و تقیدش به آموزههای دینی شناخته میشد. او از آن دسته آدمهایی بود که همهچیز را با معیارهای الهی میسنجید و حرف و عملش را نیز […]
شهید علی صیاد شیرازی سابقه فرماندهی نیروی زمینی ارتش و عضویت در شورای عالی دفاع را در کارنامه خدماتش داشت، اما بیشتر از این عناوین و مسئولیتها، به تقوا و تقیدش به آموزههای دینی شناخته میشد. او از آن دسته آدمهایی بود که همهچیز را با معیارهای الهی میسنجید و حرف و عملش را نیز با این معیارها تنظیم میکرد. در پیروزی انقلاب و در همه سالهای جنگ تحمیلی، کوششها و مجاهدتهای بسیار کرد و در اغلب صحنههای حساس این دو آزمون، یعنی جنگ و انقلاب حضور داشت. اما چند سال بعد از جنگ، آنهم جلوی در خانهاش به شهادت رسید. گویی شهادت خودش سرانجام به سراغ او رفت.
«در کمین گل سرخ» و فرازهای آخر دعای عهد
بسیاری اعتقاد دارند کتاب «در کمین گل سرخ» نوشته محسن مؤمنی که اوایل دهه هشتاد از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد، اگر بهترین کتاب درباره شهید علی صیاد شیرازی نباشد، قطعاً یکی از چند کتاب مهم با موضوع این شهید است و باوجود گذشت حدود دو دهه از نخستین چاپ آن، هنوز هم کتابی خواندنی و ارزشمند در میان آثار حوزه ادبیات پایداری شناخته میشود. روایت «در کمین گل سرخ» به کوششهای شهید صیاد شیرازی در دوران دفاع مقدس محدود نمیشود و حوادث زندگی او، در سالهای پیش از انقلاب و پس از جنگ تحمیلی را نیز بازخوانی میکند. مؤمنی، مواد و مصالح روایتش را از دل خاطرات خود شهید و کسانی که این شهید را از نزدیک میشناختند و با او زندگی و همکاری کرده بودند جمعآوری کرده و هرچند آنچه نوشته است، روایتی داستانی محسوب میشود، اما داستانی است که به واقعیتها و مستندات تکیه دارد و میکوشد تصویری هرچه واقعیتر و درستتر از این فرمانده شهید به خوانندهاش ارائه دهد.
مؤمنی در این کتاب، روایت شهادت صیاد شیرازی را به ماجرای سفر شهید به مشهد پیوند میزند و بعد واقعه آن روز بهاری در تهران را مرور میکند. «صبح شنبه بیستویکم فروردین، وقتی که او فرازهای آخر دعای عهد را زمزمه میکرد، مقابل خانهاش منافقی در لباس خدمتگزار در کمین او نشسته بود. در سازمان آنها سرلشگر علی صیاد شیرازی لابد به خاطر جانبازیهایش در راه دفاع از استقلال ایران به اعدام محکوم شده بود!… سرانجام لحظه موعود فرارسید. ساعت ۶:۴۵ در باز شد و ماشین تیمسار بیرون آمد. او منتظر ماند تا فرزندش مهدی در پارکینگ را ببندد و به او برسد. معمولاً سر راهش او را هم به مدرسه میرساند.»
راوی، سپس به گزارش پلیس و کتاب «صیاد دلها» ارجاع میدهد و مینویسد «مهاجم ناشناس در پوشش کارگر رفتگر به محض خروج امیر صیاد شیرازی از منزل و در حال سوار شدن به اتومبیل خود، به وی نزدیک شد. تیمسار شیرازی وقتی متوجه آن مرد رفتگرنما شد، منتظر ماند تا او خواستهاش را بیان کند. مردم مهاجم پاکت نامهاش را به دست تیمسار صیاد شیرازی داد تا آن را بخواند. تیمسار در حال باز کردن پاکت بود که ناگهان مرد ناشناس با سلاح خودکاری که پنهان کرده بود وی را هدف چند گلوله از ناحیه سر و سینه و شکم قرار داد و از محل حادثه گریخت.»
آخرین مطالب
-
آداب و عادتهای نویسندگان نامدار روس در «ما چگونه مینویسیم»
18 آذر 1402
-
روایت داستانی زندگی مادرشهید افغانستانی در «مسکوی کوچک افغانستان» خواندنی شد
15 آذر 1402
-
چاپ دوم «فرهنگ اتصال» به بازار کتاب رسید
14 آذر 1402
-
نگاهی به کتاب «پوتین قرمزها» نوشته فاطمه بهبودی؛ اگر خدا بخواهد!
14 آذر 1402
-
شرح مواجهه چهرههای هنری با استبداد در «نقاشی و اعتراض»
13 آذر 1402
-
«پاییز آمد»روایتی متفاوت از زندگی یک پاسدار شهید
13 آذر 1402
-
هدفم پررنگ کردن نقش تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر بود
12 آذر 1402
-
«بشکوچ» روایت عشق در تلاطم جنگ منتشر شد
12 آذر 1402
-
زاویه دوم شخص را به دلیل غنای عاطفیاش برگزیدم/ سایه زن راوی در کتاب سنگین است
12 آذر 1402
-
«شخصیتهای مانا» به عمید زنجانی رسید
7 آذر 1402
ثبت نظر و نظرات
مطالب مرتبط
-
چاپ دوم «فرهنگ اتصال» به بازار کتاب رسید
14 آذر 1402
-
«بشکوچ» روایت عشق در تلاطم جنگ منتشر شد
12 آذر 1402
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.