به راستی «گنج واقعی» چیست؟
21 اسفند 1401
همه آدمها وسایلی دارند که به آن دلبستگی دارند؛ این دلبستگی به دو علت است؛ یا وسیله خیلی ارزشمند است یا از طرف شخص خاصی آن را هدیه گرفتیم. در اکثر مواقع دلبستگی به خاطر این است که ما آن وسیله را از فرد خاصی به عنوان یادگاری دریافت کردیم. یادگاری کوچک و بزرگ هم […]
همه آدمها وسایلی دارند که به آن دلبستگی دارند؛ این دلبستگی به دو علت است؛ یا وسیله خیلی ارزشمند است یا از طرف شخص خاصی آن را هدیه گرفتیم. در اکثر مواقع دلبستگی به خاطر این است که ما آن وسیله را از فرد خاصی به عنوان یادگاری دریافت کردیم. یادگاری کوچک و بزرگ هم ندارد. همه ما زیر تخت یک جعبه اسرارآمیز داریم که پُر است از یادگاری. یادگاری از مادربزرگ، پدربزرگ، خاله، عمو، دایی، عمه و … . وقتی که خیلی دلتنگ میشویم به سراغ جعبه زیر تخت میرویم و تکتک وسایل داخل آن را نگاه میکنیم و تنهایی لبخند میزنیم. لبخندی که به خاطر یادآوری جشنها و مراسمهاییست که در آن وسایل را هدیه گرفتیم و مهمتر از آن محبتی که از طرف فرد کادودهنده به ما منتقل شده است.
خیلی وقتها ممکن است اتفاقاتی پیش بیاید که آن جعبه اسرارآمیز زیر تخت را از دست بدهیم یا گم کنیم. خب باید چیکار کنیم؟ حتما خیلی ناراحت میشویم. راهکار چیست؟ کتاب «گنج واقعی» نوشته افسانه موسویگرمارودی است که درباره زاغی کوچولویی است که همه یادگاریهایش را گم کرده و خیلی ناراحت است. باید قصه «گنج واقعی» را بخوانیم و ببینیم زاغی کوچولو با این ناراحتی چه کار میکند. افسانه موسویگرمارودی برای نوشتن این داستان از یک روانشناس کمک گرفته است.
افسانه موسویگرمارودی، نویسنده، ویراستار، سردبیر رشد نوآموز، مدرس دانشگاه آزاد اسلامی و دکترای زبان و ادبیات فارسی است. در کارنامه او آثار زیادی به چشم میخورد که از جمله میتوان به «بوی خوش گل محمدی»، «کوچکترین سرباز عاشورا»، «من با دکترم دوستم»، «مهد کودک»، «جای خودم میخوابم» اشاره کرد. آثار این بانوی شاعر در جشنوارههایی مثل کتاب سال رضوی، جشنواره شهید حبیب غنیپور، جشنواره مطبوعات کانون و بسیاری از جشنوارههای دیگر برگزیده شده است.
ایده نوشتن کتاب «گنج واقعی» بعد از سیلی که سال 98 در استان گرگان اتفاق افتاد، به ذهن موسویگرمارودی خطور کرد. او شنیده بود که یکی از ناراحتیهای بچههای سیلزده این است که یادگاریهایشان را از دست دادهاند. موسویگرمارودی در آن موقع سردبیر نشریه رشد نوآموز بود و قرار بود ویژهنامهای برای آنها منتشر کند. ایده نوشتن داستان «گنج واقعی» از آنجا به سراغش آمد. موسویگرمارودی چون در بچگی، خودش هم خیلی اهل نگهداری یادگاریها بود؛ پس به خوبی میدانست که بچهها چه قدر نسبت به یادگاریهایشان حساس هستند.
موسویگرمارودی همیشه دلش میخواهد درباره دغدغههای بچهها مطلب بنویسد. از خدای مهربان میخواهد که این توفیق و این قلم را به او بدهد. او دلش میخواهد تجربههای زندگی را برای کودکان با زبان ساده به اشتراک بگذارد تا بچهها در آینده کمتر اشتباه کنند. او آرزو میکند که هیچ کودکی، هیچگاه چیزی را از دست ندهد که نگران از دست دادن آن باشد و اگر حکمت الهی بر آن است، به لطف و مهربانی خداوندی، این کودکان کمترین آسیب را ببیند.
برچسب ها:
آخرین مطالب
-
دو نمایشنامه در سورهمهر منتشر شد
10 مهر 1403
-
«چاه سرخ»؛ داستانی حماسی از نبرد چالدران
9 مهر 1403
-
رمان «یکی از آنها»؛ نمایی از تاریخ معاصر ایران
8 مهر 1403
-
در رونمایی «آذرخش و رقص فانتومها» مطرح شد؛ وفایی: ما به واژه جنگ آبرو دادیم
3 مهر 1403
-
همزمان با هفته دفاع مقدس؛ «آذرخش و رقص فانتومها» رونمایی میشود
1 مهر 1403
-
داستانی از «مردهای کوچه عنایت» به قلم ناطق منتشر شد
26 شهریور 1403
-
«موسای قوم زرگر» زندگی و خاطرات دکتر زرگر منتشر شد
25 شهریور 1403
-
در انتشارات سورهمهر؛ تجدید چاپ آثار «محسن سلیمانی» با طرح جلد جدید
24 شهریور 1403
-
سه عنوان جدید در سورهمهر به چاپ رسید
11 شهریور 1403
-
«هَناسَه»؛ داستانی واقعی از مهاجرت خانواده عراقی به ایران
10 شهریور 1403
ثبت نظر و نظرات
مطالب مرتبط
-
دو نمایشنامه در سورهمهر منتشر شد
10 مهر 1403
-
«چاه سرخ»؛ داستانی حماسی از نبرد چالدران
9 مهر 1403
-
داستانی از «مردهای کوچه عنایت» به قلم ناطق منتشر شد
26 شهریور 1403
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.