برشی از کتاب:
کلاس اول راهنمایی که بودم درسهای فارسی، املاء، انشاء و تاریخ رو خیلی دوست داشتم. زنگهای تفریح میشِستم سرکلاس و برای اونهایی که بلد نبودن بنویسن انشاء مینوشتم. اما از ریاضی چیزی نمیفهمیدم معلممون هم از وقتی متوجه شد توی درس ریاضی ضعیفم، دیگه ول کنم نبود و یه سره صدام میزد پای تخته. یه روز هم اومد سر کلاس و گفت:
«خیام، بیا پای تخته!» رفتم پای تخته معلممون رو کرد به همکلاسیهام و گفت:
«خیام به فیلسوف بزرگ و نابغهٔ ریاضی بوده. من نمیدونم برای چی اسم اون مرد بزرگ رو گذاشته ان روی این پسرهٔ نفهم!»
کتابِ «سد نصرالدین؛ تهران نوشتههای یک بچه طهرون»، بهقلم امیر خیام.
19 بهمن 1401