بریدهای از کتاب «یکشنبه آخر»؛ خاطرات خودنوشتهٔ معصومه رامهرمزی:
آزادی خرمشهر مرهمی جادویی بر دردهایم بود، زخمهایم التیام پیدا کرده بود، اسماعیل نرفته بود و حیات و بودنش را احساس میکردم، بعد از گذشت ۲۰ ماه از جنگ من سالها بزرگتر شدم. بعد از شکافتن پوستههای ضخیم و تو در توی زندگی و از گذر تجربههای تلخ و شیرین خودم را شناختم.
غمها و شادیها، ترسها و شجاعتها، ضعفها و قوتهای خود را دیدم. بارها با خودم مبارزه کردم گاهی پیروز شدم و گاهی شکست خوردم. اما من دیگر آن دختر ۱۴ سالهٔ آغاز جنگ نبودم، به شناختی عمیق از خود رسیدم که بالاترین ثمرهٔ حضورم در جبهه بود.
19 بهمن 1401