برشی از کتاب:

سال ۱۳۷۱، یک روز که در بیمارستان شهدای تجریش مشغول کار بودم، از کارخانه سیماچوب کرج تلفن زدند و گفتند یکی از کارگران دستش قطع شده است.
گفتم: «زود بیاورید!»
گفتند: «چطوری بیاوریم؟»
گفتم: «چون مسیر طولانی است، دست را در کیسه و کیسه را در ظرف یخ بگذارید و سریع برسانید به تهران!»
بعد از یکی دو ساعت، دیدیم دست را در یک کیسه و در سطل یخ، با یک پیکان آورده‌اند. اما مصدوم را نیاوردند.
پرسیدم: «خود مصدوم را چرا نیاوردید؟»
گفتند: «منتظریم آمبولانس بیاید، او را بیاوریم.»

– شرح درد اشتیاق، راحله صبوری.

19 بهمن 1401

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد