در گفتوگو با نویسنده «کوهمرگی» مطرح شد
دوراهی بخشش و انتقام
نویسنده کوهمرگی با تقدیم کتابش به صلح بیان کرد: «حلقه مفقوده در جامعهجهانی صلح است که اگر وجود داشته باشد زندگی زیباتر خواهد شد.»
گزارش خبری
1401/2/10
۱۴:۲۳
رمان «کوهمرگی» به قلم حسین عباسزاده از زبان یک پزشک روایت میشود که در مواجهه با یک بیمار عراقی به یاد خاطرات خودش از جبهه میافتد. در ادامه از روی شباهتها متوجه میشود که این بیمار عراقی فردی است که باعث اسارت خود او و شهادت دوستان همرزمش شده است. راوی داستان تصمیم میگیرد انتقام خون همرزمان شهیدش را از بیمار عراقی بگیرد ولی در روند داستان، بخشش را بر انتقام ترجیح میدهد.
این کتاب در کارگاه قصه و رمان مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری تولید شده و مخاطبان آن گروه سنی جوان و بزرگسال هستند. عباسزاده از سال 1384 بهصورت جدی ادبیات داستانی را دنبال و در انجمنها و پاتوقهای داستان مشهد شرکت میکرد. داستاننویسی و نقدنویسی و خواندن به گفته خودش از علاقهمندیهای جدیاش محسوب میشود.
«پشت آن تپه»، «لبخند پشت پنجره» و «خوش بهحال هیچکس» از دیگر آثار عباسزاده است. گفتوگوی زیر ماحصل گپ ما با نویسنده کتاب کوهمرگی است.
داستان واقعیت دارد یا نه؟ این شاید اولین سوالی است که درمورد هر رمانی مطرح میشود، اینکه اصلا این ایده از کجا آمده است؟
داستان زاییده تخیل من است اما از اتفاقی که برای خودم رخ داد، الهام گرفته شد. چند سال پیش عصرها برای گذران زندگی در هتل کار میکردم. یک میهمان عراقی در این هتل بود که شبها در لابی مینشست و با هم صحبت میکردیم. از میان حرفهایش متوجه شدم که در جنگ ایران و عراق نیز حضور داشته است و از آنجا که عموی من نیز در دفاع مقدس به شهادت رسیده، از این میهمان عراقی هم ناراحت شدم و هم عصبانی. اما سعی کردم خودم را مسلط نشان دهم و واکنشی نشان ندادم. زمانی که او به اتاقش بازگشت، ذهن من همچنان درگیر این موضوع بود که باید چه کاری انجام بدهم اما به این فکر میکردم که جنگ سالهاست به پایان رسیده. درنتیجه داستانی نوشتم که روایتکننده مواجهه پزشکی ایرانی با یک بیمار عراقی است که بیمار عراقی در سالهای گذشته مسبب کشتهشدن دوستان پزشک ایرانی و اسارات خودش شده بود.
چرا عنوان کتاب را کوهمرگی گذاشتید؟
کتاب از کوه آغاز میشود و در کوه به پایان میرسد. در ابتدای داستان شهادت تعدادی از رزمندگان به دست همان عراقیها روی کوه رقم میخورد و در پایان نیز باز هم روی کوه بخشش و صلح اتفاق میافتد. کوه در این داستان جایی است که باید جنگ تمام شود و صلح جایگزین آن شود. از نگاهی دیگر کوه نماد استقامت و پایداری است که این دو عنصر در طول داستان مشهود است.
پیام اصلی داستانتان چیست یا بهتر بگویم انتظار دارید مخاطب چه پیامی از کتاب دریافت کند؟
من کتاب را به صلح تقدیم کردم. حلقه مفقوده در جامعهجهانی صلح است که اگر وجود داشته باشد زندگی زیباتر خواهد شد. در خلق این داستان صلح برای من از همهچیز مهمتر بود. فردی با وجود چالشهای عمیق تصمیم میگیرد انتقام نگیرد. من معتقدم زمانی فردی دیوانه مانند صدام به کشورمان حمله کرد و ما باید از خودمان دفاع میکردیم اما حالا که صدام نیست و رژیم بعث از بین رفته است، لزومی ندارد جنگ ادامه پیدا کند.
کتاب فقط برای رده سنی بزرگسال درنظر گرفته شده؟ چون نثر آن به شکلی است که میتواند مخاطب گستردهتری را هم درگیر خود کند.
نه. کتاب بهگونهای نیست که تنها با مخاطب بزرگسال ارتباط برقرار کند بلکه میتواند مخاطب جوان و نوجوان را نیز جذب کند؛ چراکه کتاب موقعیتهای بیرونی زیادی دارد.
شخصیت مورد علاقهتان در داستان کدام شخصیتها هستند؟
راوی داستان که همراه با همرزمانش در کردستان خدمت میکنند و بعد از اسارتش تصمیم میگیرد پزشک شود. شخصیت فرعی دیگر به نام عموعباس در کتاب است. او افغانستانی است و پایش را در جنگ از دست داده و روبهروی مطب شخصیت اصلی داستان کفاشی میکند. این دو نفر برای من دوستداشتنی هستند.
به نظر میرسد فعالیت جوانان و نوجوانانی که جنگ را تجربه نکردهاند و درک کمتری از آن دارند بیشتر از قبل شده است. برداشت شما چیست؟
هنوز در هر خانهای را بزنیم یا در هر کوچه و خیابانی قدم بگذاریم، آثار جنگ را میبینیم. اتفاق خوبی که از سالها قبل آغاز شده، پرداختن به تاریخ شفاهی جنگ و خاطرات رزمندگان است که حوزه هنری در آن پیشرو بوده و اتفاقا آثار چشمگیری هم در این عرصه تولید شده است. این گنجینه برای نسلی مانند من که جنگ را کمتر درک کرده، دستمایه خوبی برای نوشتن است. ادبیات جنگ در تمام دنیا رونق دارد و البته جایگاه ویژهای هم دارد و کسی که در این عرصه فعالیت دارد لزوما نباید تجربه زیستهای در جنگ داشته باشد. اطلاعات زیادی از منابع مختلف درباره جنگ وجود دارد که میتوان از آن بهره برد، البته که کشور ما هم تجربهای در جنگ دارد، به همین دلیل میتوانیم پختهتر به این موضوع بپردازیم. مطمئن باشید با این شرایط دهه هفتادیها، هشتادیها و نودیها هم از جنگ خواهند نوشت.
منتشر شده در روزنامه فرهیختگان
نظرات کابران
اخبار مرتبط