سوره مهر منتشر کرد:
«حجره شماره دو»، روایت تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قم

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، حجتالاسلام ابوالقاسم اقبالیان یکی از شاهدان عینی است که در بسیاری از مقاطع حساس تاریخ انقلاب و دفاع مقدس قم حضور داشته و نقشآفرینی کرده است. او همچنین با شخصیتهای مهم تاریخ انقلاب نیز ارتباط داشته و خاطرات بکر فراوانی از آنها دارد که در هیچ جای دیگر از تاریخ نقل نشده است و برای اولین بار است که در کتابی چاپ میشود. هر کس خاطرات ایشان را بخواند احساس خواهد کرد دستی غیبی او را از روزهای اول زندگی وارد جریان پُرپیچوخم مبارزه با رژیم شاهنشاهی کرده و او را با افرادی آشنا نموده که هر یک در این راه طلایهدار بودند. اقبالیان چه در دوران دبستان و دبیرستان چه در دوران طلبگی دست از مبارزه و اعتقاداتش برنداشته و نهتنها تا پیروزی انقلاب اسلامی، بلکه پس از آن هم بیخیالِ جهاد و مبارزه نشده است؛ بهطوریکه خاطرات مجاهدتهای شبوروزنشناس او در دوران دفاع مقدس برای هر مخاطبی حیرتزاست. او در مبارزات انقلابی خود وجود مبارک امام خمینی(ره) را مثل چراغی روشن در برابر دیدههای خود قرار داده و معیار شناخت افراد را میزان ارادتشان به امام میدانسته؛ به همین دلیل، هیچگاه از مسیر روشن انقلاب منحرف نشده است.
حجرۀ شمارۀ دو صرفاً خاطرات شخصی یک مبارز انقلابی نیست، بلکه
خلاصهای است از تاریخ انقلاب و دفاع مقدس قم. زیرا راوی این کتاب در بیشتر
اتفاقات مهمِ انقلابیِ قم نقش مؤثر داشته و بعضی از روایتهای او مکمّل روایتهای
ناقصی است که پیش از این کتاب دیگران نقل کردهاند. با کنار هم قرار دادن این
برشهای تاریخی، مخاطبان به روایتی کامل دست مییابند.
هرچند اهالی جبهه و جنگ قم خوب او را میشناسند، جوانترها نمیدانند که راوی این کتاب چه نقش مهمی در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس قم داشته و سالهای سال بینشان مانده است. نام «شیخ اقبالیان» با بسیج قم و اعزام بسیجیها به جبهه گره خورده است و اگر خواست خدا نبود و این خاطرات ثبت نمیشد، بخش مهمی از پازل تاریخ انقلاب و دفاع مقدس ناقص میماند.
این کتاب حاصل بیش از شصت ساعت مصاحبه با راوی کتاب، حدود ده ساعت مصاحبه با همرزمان ایشان، و مطالعۀ بیش از سی جلد کتاب در حوزۀ تاریخ انقلاب و دفاع مقدس و بررسیهای میدانی و بهرهگیری از صاحبنظران عرصۀ تاریخ شفاهی است. زیرا راوی در بسیاری از اتفاقات مهم تاریخی، از جمله قیام مردم قم در 19 دی، مبارزات انقلابی مردم ورامین، یزد، و اصفهان و ... حضور داشته و پی بردن به صحت و سقم مطالب و بررسی دیگر روایتها که در نگارش آثار مربوط به تاریخ شفاهی امری بدیهی و لازم است نیازمند مطالعات گستردهای در این خصوص بود. از آنجا که، به دلیل عوارض شیمیایی، بخشهایی از خاطرات از حافظه راویِ کتاب زدوده شده بود، برای پی بردن به جزئیات دقیق خاطرات، به برخی همرزمان ایشان و بعضی منابع مکتوب مربوط به تاریخ انقلاب و دفاع مقدس مراجعه شد تا از اشتباهات رایج در حوزۀ تاریخ شفاهی جلوگیری شود.
برشی از کتاب:
یک هفته از اسفند سال 1357 گذشته بود. خبر رسید که قرار است امام خمینی از تهران به قم بیاید و برای همیشه در شهری که سالهای سال در آن نفس کشیده زندگی کند؛ همان شهری که صدای فریادهایش را از آنجا به گوش عالم رساند. از طرف آقای مؤمن پیغام رسید که من هم باید در کمیتۀ استقبال از امام باشم. چه خبری خوشحالکنندهتر از این؟ قرار بود یکی از کسانی باشم که در مسیرِ آمدن امام از ایشان مراقبت میکند. برای دیدنش سر از پا نمیشناختم. دائم به تقویم نگاه میکردم که چند روز تا دهم اسفندماه باقی مانده است. با خودم روزها را میشمردم؛ سهشنبه، چهارشنبه، و پنجشنبه؛ سه روز دیگر.
نظرات