از گدار تختی تا رمادیه

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، آسیه خاک نژاد درباره این کتاب گفت: آقای خاک نژاد به عنوان فرد بسیجی
در دوران دفاع مقدس به مناطق جنگی داوطلبانه قدم میگذارد و در عملیات والفجر هشت
در منطقه به اسارت نیروهای بعثی در آمد و حدود پنج سال از زندگی خود را در
اسارتگاههای مخوف رمادیه عراق سپری کرد.
خاک نژاد اظهار داشت: گردآوری کتاب بیش از سه سال و به شکل مستقیم و
حضوری به طول انجامید. همچنین در مواقعی که حافظه راوی یارای کمک نداشت از
همرزمانش در سایر استانها کمک میگرفتم.
خاک نژاد با اشاره به نام گذاری این کتاب گفت: این عنوان بر اساس نام
محل زندگی آقای خاک نژاد یعنی روستای گدار تختی در شمال غربی شهرستان بهمئی از
توابع استان کهگیلویه و بویراحمد و رمادیه اردوگاه محل وی در شهر رمادیه استان
الانبار کشور عراق میباشد.
نویسنده کتاب از گدار تختی تا رمادیه گفت: علاقه شخصی به دوران دفاع
مقدس و حس کنجکاوی در مورد اینکه اسرا در دوران اسارت چه مشقت و سختیهایی را
متحمل شدند، مرا به این صحنه کشاند تا بتوانم در این زمینه هنر آزمایی کنم ورشادت
های رزمندگان دوران هشت سال دفاع مقدس را به تصویر بکشانم.
در بخشی از این کتاب آمده است:« نگهبان داد میزد: «چقدر اینجا را امن دیدهاید که سینه میزنید
و نوحهسرایی میکنید؟ ای مجوسهای کثیف، امروز با شما کاری میکنیم که خودِ حسین
به کمکتان بیاید.» همیشه اعتقاداتمان را مسخره میکردند، بلکه روح و روانمان را بیازارند.
دوباره گفت: «شما میخواهید کربلای ما را تصرف کنید؟ اکثر اسرای شما پشت پیراهن و
روی پیشانی بندشان نام حسین و ابوالفضل نوشته بودند. مگر نمیدانید حق عزاداری و
نوحهسرایی برای حسین را ندارید؟» میدانستیم شکنجة سنگینی برایمان دارند. علتش هم
سیاست صدام و حزب بعث بود. در ماه محرم هیچ عراقی، حتی شیعیان، حق گریه و عزاداری
و رفتن به حرم را نداشتند. ما در آن شرایط خفقان مراسمات ایام محرم را اجرا میکردیم.
عزاداران را با پنجاه ضربه باتوم و کابل و نوحهسرایان را با صد ضربه مجازات
کردند. آب اردوگاه را نیز قطع کردند. اما باز هم نمیتوانستند جلوی ما را بگیرند.»
نظرات