روزی مردی برخاست، جلد 9
زندگینامهی داستانی حضرت آیتالله طالقانی- قیمت: 16,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
توضیحات و مشخصات
کتاب روزی مردی برخاست: زندگینامه داستانی آیت الله طالقانی به قلم محمدرضا محمدی پاشاک، از مجموعهی مفاخر ملی مذهبی، با نثری روان به روایت وقایع سیاسی و تاریخی زندگی آن بزرگوار پرداخته و سرگذشت وی را به طور کامل شرح میدهد. برای نگارش زندگینامه انسانی که در تمام دوران زندگیاش، برای رسیدن به حقیقت قدم […]
کتاب روزی مردی برخاست: زندگینامه داستانی آیت الله طالقانی به قلم محمدرضا محمدی پاشاک، از مجموعهی مفاخر ملی مذهبی، با نثری روان به روایت وقایع سیاسی و تاریخی زندگی آن بزرگوار پرداخته و سرگذشت وی را به طور کامل شرح میدهد.
برای نگارش زندگینامه انسانی که در تمام دوران زندگیاش، برای رسیدن به حقیقت قدم برداشته و هرگز توقف نکرده است، هیچ لحظهای را نباید از قلم انداخت. باید رد پای او را که در تمام جریانهای بزرگ تاریخ معاصر وجود داشته است را دنبال کرد و تاریخ ایران اسلامی را یک بار دیگر از دریچه زندگی و مبارزات او نگاه کرد.
به همین دلیل محمدرضا محمدی پاشاک در این کتاب، هیچ اتفاق تاریخی را ناگفته باقی نمیگذارد و سالشمار زندگی آیتالله طالقانی را از تولد و تحصیل در مکتبخانه تا کسب درجه اجتهاد از محضر آیتالله اصفهانی و آیتالله حائری در قم، تشکیل کانون اسلام، همکاری با گروههای مبارز تا وفات او را با زبانی شیوا، روان و خواندنی بازگو میکند.
این نویسنده تمام دورههای مختلف زندگی آیتالله طالقانی را مورد بررسی قرار داده و در فضایی میان واقعیت و خیال شرح میدهد. او به شکلی زیبا زندگینامه مردی را به تصویر میکشد که خودش را شاگرد کوچک مکتب قرآن میدانست تا یک سیاستمدار متعارف و معمول!
عباس شیبانی که از همرزمان آیتالله طالقانی در زندانهای دوران پهلوی بود میگوید: ما دو دوره با آقا (آیتالله طالقانی) زندانی بودیم. در دوره اول یعنی حدود سال 1342 بود که ایشان در زندان، کلاس درس تفسیر گذاشته بودند و تفسیر پرتوی از قرآن را مینوشتند و آقای سید محمدمهدی جعفری هم آنها را تنظیم میکرد. روسای زندان، قاچاقچیان و جنایتکاران را با زندانیان دیگر یکی کردند تا از این راه ما را اذیت کنند. ولی کلاسهای ایشان در روحیه آنها خیلی اثر داشت.
بریدهای از کتاب روزی مردی برخاست
ملا گفت: «این تهران را که میبینید امروزه گل کرده است و کسی میل ندارد از آن دل بکند، تا چند صباح پیش، دهی بود در جوار حضرت عبدالعظیم که شهر ری نام دارد. نقل شهر ری به یک روز و دو روز تمامی ندارد. همین قدر بگویم که روزگاری مروارید بیمانند ایران زمین بوده و ملت دنیا آرزوی دیدنش را داشتهاند. تا این که مغولها سر رسیدند؛ همین قجرها را میگویم. بین این مغول و آن مغول توفیر زیادی در بین است. یکیاش این است که آنها حرص چپاول داشتند و اینها حرص تبادل، یعنی این که آنها میزدند و میسوزاندند و ولایات را به چنگ میآوردند، اما اینها مدام بذل و بخشش میکنند و در ازایش اجازهنامه میگیرند تا به اروپا بروند و در رقاصخانهها لم بدهند. اگر این طور نبوده، بهتر از این هم نبوده. همین فتحعلی شاه با امضای دو عهدنامۀ ترکمنچای و گلستان هفده شهر این سرزمین مادر مرده را به روس اجنبی داد و به جایش سبیلش را چرب کرد. باور ندارید، هم کتاب هست و هم سند. این که میگویم تبادل، همین بوده. کاری نداریم. نه این که کاری نداریم، داریم و خوب هم داریم، منتها به امروز روز، الآن وقت نشستن نیست، چرا که جنگ بینالملل ریشۀ اجنبی را لق کرده و سرش را به گرفتاریهای خودش گرم کرده. دم گوش شما مشروطه راه افتاده و ملت، آدم به مجلس روانه کردهاند تا حرف و حدیثشان را به گوش شاه برسانند. شاه که چه عرض کنم، مضحکه است، لباس است، نشان است، تاج و تخت است. من و شما را اجنبی میچرخاند و این ننگ که به پرۀ قبایمان نشسته، باید پاک شود والا شرمنده خدا و رسولالله و فرزندانش میشویم. بحمدالله، شماها جوانید و برومند، خوب و بد را هم تمیز میدهید. حرفم این است که چشم و گوشتان باز باشد.
مشخصات
-
شابک:
9789644715563
-
تعداد صفحه:
222
-
سال انتشار شمسی:
1387
-
نویسنده:
محمدرضا محمدی پاشاک،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب روزی مردی برخاست
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.