جنگ دوست داشتنی

خاطرات سعید تاجیک
‌کتاب حاضر خاطرات سعید تاجیک نویسنده جوان و رزمنده جبهه های جنوب است...ادامه
  • قیمت: 90,000 تومان

    در انبار موجود نمی باشد

توضیحات و مشخصات

‌کتاب حاضر خاطرات سعید تاجیک نویسنده جوان و رزمنده جبهه های جنوب است.

سعید تاجیک لحظه هایی را در جنگ به تصویر می کشد که کمتر در دید دیگران به ویژه خبرنگاران داخلی و خارجی آمده است. وی در جنگ به خلق آدمیانی می پردازد که عینیت داشته و اکنون شبه اسطوره می نمایند، مردان بزرگی که همگی در آفرینش قصه های او نقش یکسان دارند، شهید همت و باکری برای او فرماندهانی است که تاریخ این مرز و بوم فقط می تواند در بپرورد. تاجیک تلاش می کند در این کتاب چهره آنان را زیبا بنماید و پرده از بقای زیبای آنان بردارد.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بریده‌ای از کتاب جنگ دوست داشتنی

آن روز و شب گذشت. چند شب بعد قرار شد به مواضع دشمن فرضی حمله کنیم. ساعت نه و نیم شب به کلیه نیروها دستور حرکت داده شد. پشت سر هم در یک ستون منظم قرار گرفتیم. حرکت از شرق به سمت غرب بود. تپه ماهورها یکی پس از دیگری از زیر پا می‌گذشت. ساعت دوازده شب دستور دادند سر جایمان بنشینیم. همین‌طور که نشسته بودیم، ناگهان صدای سوراخ شدن وضوی یکی از بچه‌ها گوشمان را نوازش داد. با شنیدن این صدای بی‌موقع و غیر منتظره، همه بچه‌ها زدند زیر خنده. فرمانده دسته که چند قدم دورتر ایستاده بود، با شنیدن این صدا خود را به محل وقوع حادثه رساند و به طرف با صراحت تذکر داد و گفت: «خودت را جمع و جور کن!» آن بنده خدا هم که شرمنده شده بود، کمی جابه‌جا شد و چیزی نگفت. مدتی نگذشته بود که دوباره صدای شلیک چند رعد و برق از ناحیه همان بنده خدا به گوشمان خورد. این بار بچه‌ها با صدای بلند قهقهه زدند و گفتند: «این بنده خدا آب و روغن قاطی کرده!» فرمانده دسته بالای سر آن بخت برگشته رفت و با لحن تندی گفت: «بلند شو ببینم!» وقتی از جایش بلند شد، دستور نشستن و بر خاستن داد. آن ننه مرده که از کارش شرمنده بود، پس از چند بار نشستن و بر خاستن، سر جایش نشست و مشغول خاک‌بازی شد. نیم ساعت آن جا توقف کردیم و بعد دستور آمد به راهمان ادامه دهیم. ستون رفته‌رفته از غرب به سمت جنوب تغییر موضع داد تا اینکه به اولین موانع دشمن فرضی رسیدیم. صدای شلیک دوشکا، چهار لول و انفجار خمپاره منطقه را به لرزه در آورد. شلیک قبضه‌ها حدود بیست دقیقه طول کشید. پس از مدت کوتاهی مواضع دشمن فرضی به دست بچه‌ها فتح شد و به طرف اردوگاه حرکت کردیم.

مشخصات

  • شابک:

    9789644715129

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    567

  • نویسنده:

    سعید تاجیک،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد