فانوسی که افسانه نبود

خاطرات سردار شهید حسن تُرک(فرمانده گردان کمیل لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله، فرمانده طرح و عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین)
حسن ترک، فرمانده 23 ساله و گمنام لشکر انصارالحسین، از سوی رزمندگان این لشکر به عنوان «عارفِ لشکر» شناخته می‌شد. او که معلم علوم قرآنی بود، با تلفیق رزم و سلوک عرفانی، به فرمانده‌ای برجسته در جنگ و الگ..ادامه
  • به زودی...

در دسته‌بندی ، ،

توضیحات و مشخصات

حسن ترک، فرمانده 23 ساله و گمنام لشکر انصارالحسین، از سوی رزمندگان این لشکر به عنوان «عارفِ لشکر» شناخته می‌شد. او که معلم علوم قرآنی بود، با تلفیق رزم و سلوک عرفانی، به فرمانده‌ای برجسته در جنگ و الگویی برای زندگی تبدیل شد. شهدایی همچون حاج حسین همدانی، علی چیت‌سازیان، علی خوش‌لفظ و میرزامحمد سلگی، او را آیینۀ تمام‌نمای جهاد می‌دانستند. به‌همین دلیل نیز شهید همدانی وصیت کرد که پس از شهادت، در کنار مزار حسن ترک به خاک سپرده شود.

حسن ترک در لشکر 27 محمد رسول‌الله به عنوان فرمانده گردان و در لشکر 32 انصارالحسین به عنوان فرمانده طرح عملیات خدمت کرد. بررسی خاطرات او، گویی تأملی در تاریخ دفاع مقدس این دو لشکر است. اما حماسه‌ها و رزم‌های او ریشه در سیر و سلوک عرفانی و شهیدانه‌اش داشت. از این منظر، شنیدن خاطراتش، خواننده را با عرفان جنگ در خانقاهِ بازی‌دراز آشنا می‌کند.

 

او در عملیات‌های فتح‌المبین، والفجر مقدماتی، مسلم‌ابن‌عقیل و پدافندی سومار مجروح شد و سرانجام در عملیات والفجر 8، پس از چند شبانه‌روز نبرد، هدف تیر تک‌تیرانداز دشمن قرار گرفت. یادداشت‌های روزانه‌اش در روزهای پایانی، حاکی از رسیدن به مرحلۀ یقین برای شهادت است.

زندگی حسن ترک، روایت سه رفیق است که گویی یک روح در سه بدن‌اند. آن‌ها صادق‌الوعد بودند و به هم قول داده بودند که دوری یکدیگر را تاب نیاورند و به سرِ قرار شهادت بروند. این سه رفیق، شهیدان حسن ترک، سیدجعفر حجازی و سعید تابلویی بودند.

کتاب «فانوسی که افسانه نبود» با شیوه‌ای بدیع، داستان واقعی زندگی شهید حسن ترک را از زبان خود او و با زاویۀ دید اول شخص روایت می‌کند. این اثر کاملاً مستند، بر پایۀ گفته‌های 85 راوی و چهار دفتر یادداشت روزانه شهید ترک شکل گرفته است.

بریده‌ای از کتاب فانوسی که افسانه نبود

سی چهل نفریم، اما خدا با ماست. سه شبانه‌روز است که نخوابیده‌ام. پشت این خاکریز نصفه‌نیمه، فقط شهدا خوابیده‌اند و با خمپاره‌هایی که گاهی دوروبرشان منفجر می‌شود هم بیدار نمی‌شوند. ساعتی پیش، دوست طلبه‌ام، حمید ملکی، خودش را به خط رساند. نمی‌دانست دو تا از برادرانش اینجا شهید شده‌اند. به شوخی پرسید: «حسن، چه خبر است؟! همه را شهید کردی خانه آباد!» رمق حتی حرف‌زدن نداشتم. گفتم: «در بهشت باز شده و دارم بچه‌ها رو یکی‌یکی می‌فرستم تو».

مشخصات

  • نویسنده:

    حمید حسام،

  • طراح جلد:

    احسان حسینی،

  • ویراستار:

    سپیده شاهی،

  • شابک:

    9786000355357

  • تعداد صفحه:

    524

  • سال انتشار شمسی:

    1403

  • نوبت چاپ:

    اول

  • نوع کاغذ:

    بالک

  • جلد کتاب:

    شومیز

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد