شاهنامه نثر

تاریخ دلگشا به تصحیح احیا محمدآقازاده دریچه‌ای است به دنیایی از حماسه، عشق، شجاعت و داستان‌هایی که ریشه در عمق تاریخ و فرهنگ ایران زمین دارند. این اثر، بازگویی شاهنامۀ فردوسی به زبان نثر است، اما به گونه‌ای که مخاطب امروزی را با خود همراه سازد و در عین حفظ شکوه و عظمت داستان‌های اصلی، دسترسی آسان‌تری به این داستان‌های باستانی فراهم آورد.

در این کتاب، توکل‌بیک به عنوان نویسنده تلاش کرده‌ است تا با بازنویسی داستان‌های شاهنامه در قالب نثر، زیبایی‌ها، پیچیدگی‌ها و جلوه‌های اخلاقی و انسانی این اثر حماسی را برای نسل‌های جدید بازگشایی کند.
تاریخ دلگشا با هدف ارائه دسترسی آسان‌تر به شاهنامه و فرهنگ غنی ایرانی برای نسل‌های جدید و همچنین حفظ و نشر این اثر حماسی به عنوان بخشی از میراث فرهنگی و تاریخی ایران زمین تدوین شده است. این کتاب به عنوان منبعی برای تحقیق و مطالعه در زمینه‌های مختلف فرهنگی و ادبی نیز می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد.

بریده‌ای از کتاب شاهنامه نثر

صدای شیهه اسب به گوشم خورد کشیش وحشت‌زده، به روبه‌رو نگاه کرد. ،پدرم بدخشان سوار بر اسب روی تپه روبه‌رو و مشرف به سایبان ایستاده بود با دیدن او، رنگ از رخم پرید نفسم در سینه حبس شد. نگران خود نبودم، برای کشیش و مسیحیان آن منطقه دل‌شوره داشتم اگر دیـگ خـشـم پـدرم به جوش می‌آمد، پیروان مسیح را به خاک سیاه می‌نشاند. خسته‌وکوفته، کمر راست کردم و به زمین متروکه نگاه کردم؛ تا جایی که چشم کار می‌کرد، بوته‌های وحشی و تیغ‌دار از زمین روییده بود. روزها بود که خاک مرده و متروک را با بیل شخم می‌زدم. بایستی هرچه زودتر زمین را برای کاشت نهال‌های خرما آماده می‌کردم وگرنه معامله پیامبر و شبل فسخ می‌شد و من دوباره به غلامی او در می‌آمدم.