سینه خیز تا عرش
روایتی از زندگی بزرگ مرد کوچک شهید سرافراز عبدالحمید تقی زاده بهبهانی- قیمت: 60,000 تومان
در دستهبندیشهداء
توضیحات و مشخصات
کتاب سینهخیز تا عرش که به کوشش حسن تقیزاده بهبهانی نگاشته شده، نگاهی به زندگی و حضور شهید والامقام، عبدالحمید تقیزاده بهبهانی، در دفاع مقدس دارد که نویسنده آن را با تکیه بر اطلاعات و خاطرات گردآوریشده روایت کرده است. دلاوری و شجاعت و سیرهٔ اخلاقی شهید تقیزاده میتواند الگوی نسلهای امروز و فردا باشد.
در هشت سال دفاع مقدس شخصیتهای بزرگی ساخته شدند که برای پرداختن به سبک و سیاق زندگی آنها میتوان کتابهای زیادی نگاشت. از این شخصیتها عبدالحمید تقیزاده بهبهانی است که در نوجوانی ــ پانزدهسالگی ــ پا به جبههها گذاشت و در گروهانی جنگید که من فرماندهش بودم؛ گروهان ابوالفضل (ع) از گردان فجر از تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) خوزستان.
در بخشی از کتاب میخوانیم:خانۀ ما خانهای گِلی و کوچک در بهبهان بود. دو اتاق داشت که در یکی از اتاقها هم وسایل منزل بود و هم مادربزرگم که پیرزنی نابینا بود در آن سکونت داشت و مادرم از او نگهداری میکرد. اتاق دیگر، هم اتاق نشیمن، هم پذیرایی و هم اتاق خواب ما بود. مادرم در گوشهای از آن کپسول گاز و اجاقگازی گذاشته بود و روی آن آشپزی میکرد؛ یعنی در اصل آن اتاق آشپزخانۀ ما هم بود. به خاطر دود زغال و هیزمی که در زمستان برای گرم کردن خانه استفاده میکردیم تمام دیوارهای اتاق سیاه شده بود و فضای دلگیری داشت. در سقف اتاق هم از تیرهای چوبی محکم چَندَل ـ که در برابر رطوبت مقاومت بالایی داشت ـ بهعنوان تیرهای اصلی استفاده شده بود و برای اینکه از موریانهها در امان باشد به نفت سیاه آغشتهاش کرده بودند. روی تیرها هم چوبهای باریکتری قرار داشت و روی آن را با حصیری که از نی بود و به آن بوریا میگفتند پوشانده بودند. سقف اتاق هم مانند دیوارها سیاه بود. پشتبام هم کاهگلی بود و معمولاً در ابتدای پاییز هر سال لایهای کاهگل بر روی آن کشیده میشد؛ اما بههرحال زمانی که بارندگی زیاد بود چکه میکرد و باید زیر جاهایی که آب چکه میکرد ظرف میگذاشتیم و دیگر جایی نبود که بخوابیم و بنشینیم و بازی کنیم؛ به همین خاطر خدا خدا میکردیم که زودتر باران بند بیاید. در گوشۀ حیاط، حوض و چاه آبی بود که برای شستوشو و در تابستانها برای آبتنی و حمام از آن استفاده میکردیم. روی حوض سایبانی با برگ نخل قرار داشت. چون برق نداشتیم که از پنکه یا کولر استفاده کنیم، در گرمای تابستان، حفاظی را که با میلگرد ساخته شده بود روی حوض میگذاشتیم و زیراندازی روی آن میانداختیم و زیر سایبان استراحت میکردیم. شبها هم برای روشنایی از چراغ فانوس و چراغ توری نفتی استفاده میکردیم. وظیفۀ تمیز کردن کاسۀ فانوسها و شیشۀ چراغ توری و روشن کردن آنها به عهدۀ مادرم بود.
بریدهای از کتاب سینه خیز تا عرش
مسئول ثبتنام دو سه بار شناسنامهام رو دیده بود و میدانست سنم قانونی نیست وقتی شناسنامه دستکاری شده رو نشونش دادم گفت: یعنی چی؟ مگه میشه یه روزه دو سال بزرگتر شده باشی؟ من هم شاکی شدم و گفتم: گیرنده برادر شاید قبلاً خوب دقت نکردی حالا فرض کن دو سال باقی مونده رو جهشی گذروندم. اون هم گفت: «فکر کردی نمیدونم شناسنامهات رو دستکاری کردی؟ فکر کردی تو اولین نفری هستی که این کار رو میکنی؟ سنت رو زیاد کردی قیافه ات رو چیکار میکنی؟»
مشخصات
-
نویسنده:
حسن تقیزاده بهبهانی،
-
طراح جلد:
مقداد شیرعلی،
-
شابک:
9786000352158
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
147
-
سال انتشار شمسی:
1401
-
نوبت چاپ:
1
-
جلد کتاب:
شومیز
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب سینه خیز تا عرش
-
طراح جلد کتاب سینه خیز تا عرش
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.