فاتح بازی دراز، جلد 46

کتاب «فاتح بازی دراز» روایتی است دلنشین و پرشور از زندگی شهید محسن وزوایی، یکی از فرماندهان بی‌باک ایرانی در جنگ تحمیلی ایران و عراق.

این کتاب داستان زندگی و رشادت‌های او در زمان جنگ ایران و عراق را روایت می‌کند، شامل دوران کودکی، نوجوانی و بزرگسالی او، و نقش او در عملیات‌های مختلف جنگی، به‌ویژه در منطقه بازی دراز. نگارش کتاب به شکلی است که هر فصل با تنش و هیجان خاص خود، خواننده را به تعقیب‌کردن داستان وادار می‌سازد. از نبردهای حماسی گرفته تا لحظات آرامش بعد از طوفان، همه‌وهمه در کنار هم قصه‌ای به‌یادماندنی ساخته‌اند.

کتاب «فاتح بازی دراز»، زندگی یک قهرمان ملی را به تصویر می‌کشد که نمونه‌ای بارز از ایثار و فداکاری است. این کتاب نه‌تنها به ترویج فرهنگ ایثار و شهادت کمک می‌کند، بلکه بازتاب‌دهندۀ عمق بینش و شجاعت فردی است که تاآخرین‌نفس برای دفاع از وطن خود جنگید.

بریده‌ای از کتاب فاتح بازی دراز

گلوله که در گردن محسن نشست، صدای تک‌تیرانداز هم افتاد. حسن دوید طرف محسن و وسایل پانسمان را بیرون آورد. گلوله در گلوی محسن مانده بود. باید برمی‌گشت پایین ولی مگر حرف گوش می‌داد. شش نفر بیشتر نبودند که قلۀ ۱۰۵۰ را فتح کردند. پشت یک صخره نشستند تا نفسی تازه کنند که صدای دخیل خمینی... دخیل خمینی بعثی‌ها بلند شد همان‌جا دویست کماندوی بعثی اسیر شدند.