عشق هرگز نمی‌میرد

زندگینامه پروین سلگی همسر جانباز شهید سردار حاج میرزامحمد سلگی
کتاب  عشق هرگز نمی‌میرد، زندگی نامه پروین سلگی، همسر جانباز شهید سردار حاج میرزا محمد سلگی، زندگی و سرگذشت این همسر شهید را از زبان خودش روایت می‌کند. این کتاب که توسط مونا اسکندری گردآوری شده، از خاط..ادامه
  • قیمت: 185,000 تومان

در دسته‌بندی ،

توضیحات و مشخصات

کتاب  عشق هرگز نمی‌میرد، زندگی نامه پروین سلگی، همسر جانباز شهید سردار حاج میرزا محمد سلگی، زندگی و سرگذشت این همسر شهید را از زبان خودش روایت می‌کند. این کتاب که توسط مونا اسکندری گردآوری شده، از خاطرات کلاس پنجم پروین آغاز می‌شود. در همان زمان بوده که این همسر شهید، با میرزا مواجه شده بود و از همان زمان به قولِ خودش: «هم می‌خواستم ببینمش و هم نمی‌خواستم».

 

در فصل دوم کتاب عشق هرگز نمی‌میرد، به دوره‌ی نوجوانی پروین می‌پردازد که با آغاز شکل‌گیری انقلاب مصادف است. هر روز تجمع و اعتراضات علیه شاه بیشتر و بیشتر می‌شد و نهاوند، محل زندگی پروین ناآرام‌تر می‌شد. اعضای خانواده‌ی پروین در تظاهرات شرکت می‌کردند و حتی برخی از آن‌ها به دیگر شهرها هم تبعید شده بودند. پروین با اینکه می‌خواسته در تظاهرات شرکت کند ولی چون مادرش به او اجازه نمی‌داد این کار را نمی‌کرد.

در فصل‌های بعدی کتاب عشق هرگز نمی‌میرد، میرزا به خانواده‌ی پروین نامه‌ای می‌نویسد و زمانی که می‌خواهند به نامه پاسخ دهند، چون کسی به غیر از پروین سواد نداشته است، بقیه متن را می‌خوانند و پروین می‌نویسد. این نامه‌نگاری‌ها ادامه پیدا می‌کند تا اینکه بالاخره میرزا که سربازی‌اش تمام شده بود، سر و کله‌اش پیدا می‌شود. میرزا که با برادرش آمده بوده، از پروین خواستگاری می‌کند و او را با خودش به روستای‌شان می‌برد. مدتی پس از جشن عروسی، میرزا برای پیدا کردن کار به تهران می‌رود و از آن به بعد بین تهران و نهاوند در رفت‌وآمد است.

در ادامه، پروین از پیروزی انقلاب خبردار می‌شود و در شهریور سال بعد اولین فرزندِ او و میرزا متولد می‌شود. نام او را مصطفی می‌گذارند. میرزا که بیشتر در نهاوند می‌ماند و به محکم شدن پایه‌های انقلاب کمک می‌کند، پس از اینکه خبر شروع جنگ با عراق را می‌شنود، راهی جبهه می‌شود. از آن طرف، پروین هم به پایگاه مسجد می‌رود تا مثلِ میرزا به جبهه کمک بکند. این کتاب در ادامه به وقایع جنگ ایران و عراق و عشق پروین و میرزا می‌پردازد.

بریده‌ای از کتاب عشق هرگز نمی‌میرد

پسر آن بالا روی بام بود. پیراهن جین به تن داشت و یقه اش تا دکمه دوم و سوم باز بود. همان اول که نگاهش کردم و نگاهم کرد، در دلم گنجشکی شروع به بال و پر زدن کرد. صدای قلبم را می شنیدم. انگار روی تابی نشسته، بالا رفته بودم و یکباره فرود می آمدم. اطرافیان حرف می زدند. دستم را می کشیدند و من نگاهشان می کردم. لب هایشان تکان می خورد؛ اما نمی فهمیدم چه می گویند. فقط آن گره خوردن نگاه توی سرم می رفت و می آمد. دلم می خواست شاهمحمد، که بغل دست پسر ایستاده بود، باز حرف بزند و به بهانه او دوباره نگاهش کنم اقباله آمد بیرون. شاه محمد را بالای پشت بام دید و گفت: «سلام میرزا، خوویی؟ چشت روشن برارت اما...» - میرزا؟! اسمش میرزا بود. میرزا یعنی مرد بزرگ؛ یعنی حس جدیدی که تجربه نکرده بودم. چیزی شبیه قورت دادن یک تکه یخ.

مشخصات

  • نویسنده:

    مونا اسکندری،

  • طراح جلد:

    شکوفه بیاتی،

  • شابک:

    9786000350130

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    299

  • سال انتشار شمسی:

    1402

  • نوبت چاپ:

    2

  • جلد کتاب:

    شومیز

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد