ب‍ازوان‌ م‍ولای‍ی‌

م‍ج‍م‍وع‍ه‌ ش‍ع‍ر ج‍ن‍گ‌
شاید بشود گفت در اواسط دهه 70، مرتضی امیری اسفندقه با مثنوی بلند «بازوان مولایی» به جامعه شعری آن سال‌ها معرفی شد و البته از آن شعر عبور کرد. اکنون این شعر در کارنامه 30 ‌ساله شاعر ما آن‌قدرها نمود ند..ادامه

توضیحات و مشخصات

شاید بشود گفت در اواسط دهه 70، مرتضی امیری اسفندقه با مثنوی بلند «بازوان مولایی» به جامعه شعری آن سال‌ها معرفی شد و البته از آن شعر عبور کرد. اکنون این شعر در کارنامه 30 ‌ساله شاعر ما آن‌قدرها نمود ندارد، ولی در آن سال‌ها شعری بود متمایز، مؤثر و خاطره‌برانگیز.

 

شاعر ما این مثنوی 130 بیتی را در سوگ برادر شهیدش سروده است و هم از این روی، شعر سرشار است از عاطفه‌ای صادقانه و راستین. توصیف شاعر از آن شهید، یک توصیف کلی نیست که فقط به ذکر مقام شهید و احیاناً درد و داغ‌هایی کلی خلاصه شود، بلکه او در اینجا از تجربه‌های عینی یک برادر شهید می‌گوید.

بریده‌ای از کتاب ب‍ازوان‌ م‍ولای‍ی‌

از آن قبیله که طفلان خطر لقب دارند قبیله‌ای که عموها پدر لقب دارند ... تو از شکستن پشت پدر چه می‌دانی؟ تو بهتِ دیدن نعش پسر چه می‌دانی؟ ... تو هیچ کرده‌ای احساس، جای خالی را؟ تو درک کرده‌ای آیا شکسته‌بالی را؟ تو هیچ ناله خواهر شنیده‌ای در شب؟ به سمت بستر مادر دویده‌ای در شب؟

مشخصات

  • تعداد صفحه:

    70

  • نویسنده:

    م‍رت‍ض‍ی‌ ام‍ی‍ری‌ اس‍ف‍ن‍دق‍د،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد