رو به رود خاطره

کتاب «رود به رود خاطره»، ، چونان جویباری از خاطرات، در دل تاریخ پرتلاطم ایران جاری است. این اثر، پنجره‌ای به روزهایی می‌گشاید که نه تنها با جنگ و دفاع، بلکه با دوستی‌های اصیل و فداکاری‌های بی‌دریغ عجین شده‌اند. با هر صفحه از این کتاب، خود را در کوچه‌پس‌کوچه‌های خاطره‌انگیز دورانی می‌یابید که هر ایرانی بخشی از هویت خود را در آن می‌جوید.
سید حمید سجادی منش با قلمی روان و دلنشین، نه تنها خاطرات شخصی خود از دوران دفاع مقدس را به تصویر می‌کشد، بلکه با دعوت از خواننده به گفت‌وگویی صمیمی، او را به مرور زندگی همرزمان شهیدش می‌برد. این دعوت، تنها یک روایت تاریخی نیست، بلکه تجربه‌ای است که شما را با احساسات، آرزوها، و رویاهای نسلی آشنا می‌کند که عشق به میهن را در سنگرها و خاکریزها جستجو کردند.
این کتاب، دعوت‌نامه‌ای است به سفری در زمان، جایی که هر صفحه‌اش نقاشی است از عشق، دوستی و مقاومت.

بریده‌ای از کتاب رو به رود خاطره

طمراس! با ما سخن بگو! پیش از آنکه این گودال کوچک تو را از ما دور کند. برخیز! پدرت را در آغوش بکش تا اشک‌هایش گونه‌هایت را خیس کند و مادرت را آن دورتر به تو نشان دهد که نمی‌خواهد آرام بگیرد! بلند شو. برای آخرین بار دخترانت را ببین، ببین که نسیم ملایم اردیبهشت شیراز چگونه موهای طلایی‌شان را به بازی گرفته است. دختر کوچکت را ببین که هیچ‌چیز از رفتن تو نمی‌داند و از پی نوازشی روی دوش زنی به خواب رفته است.