توضیحات و مشخصات
بریدهای از کتاب دوشکاچی
ظهر شده بود. با اینکه دو تکه پنبه در گوشهایم گذاشته بودم، ولی از آنها خون جاری بود. لباس هایم خیس عرق شده بودند. بعد از سه چهار ساعت تیراندازی، به بچهها گفتم: «برام نوار بیارید بالا. » اما بچهها گفتند: «دیگه فشنگ نداریم، تمام شد! » با ناراحتی به جعبههایی که پایین تر از سنگر بودند، اشاره کردم و گفتم: «پس اون همه فشنگ چیه؟ » گفتند: «تمام شدند، چیزی نداریم! » حرف آنها را باور نکردم. با خودم گفتم که شاید می خواهند سربهسرم بگذارند. سیم تلفن را از پایم جدا کردم و به سمت بچه ها رفتم که جعبه های مهمات را نشانشان بدهم؛ اما ناگهان سرم گیج رفت و روی زمین افتادم. دوباره بلند شدم و چند قدم دیگر برداشتم، ولی این بار هم افتادم. نمیتوانستم سر پا بایستم؛ تعادلم به هم میخورد. مدت کوتاهی به حالت غش کرده کنار دیوارۀ جاده دراز کشیدم. کمی که حالم خوب شد، از جایم بلند شدم و با ناراحتی به طرف جعبه های مهمات رفتم و به یکی از جعبهها لگد محکمی زدم و گفتم: «پس این چیه؟
مشخصات
-
شابک:
9786000329112
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
844
-
نویسنده:
علیحسن احمدی،
-
طراح جلد:
سینا افشار،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب دوشکاچی
-
طراح جلد کتاب دوشکاچی
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.