حدیث حاضر غایب
زندگینامه شهید همدانی- قیمت: 150,000 تومان
توضیحات و مشخصات
سال 1390 که حاج حسین به سوریه رفت، آنجا وضعیت خاصی وجود داشت؛ تکفیریها از همۀ امکانات برخوردار بودند. اما در مقابل، ارتش خستۀ سوریه بود که توان مقابله نداشت و شهرها همه در حال سقوط
بود. در همین حین ماجرای عراق پیش آمد و تروریستها «موصول » را تصرف کردند و عتبات عالیات نیز در خطر سقوط قرار گرفت. سردار همدانی فهمید با این ارتش سوریه نمی شود جلو رفت. او با درس گرفتن از امام؛ بسیج و «دفاع الوطنی » را در سوریه را انداخت تا کنار ارتش بجنگد. اگر این کار نبود، قطعاً سوریه از دست میرفت.
شهید حاج حسین همدانی از بنیانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان و کردستان به شمار میآمد و یکی از فرماندهان نخبه سپاه بود که در بین سپاهیان به «حبیب سپاه» شهرت داشت. وی تجربه فرماندهی جنگهای ناهمتراز در اوایل جنگ تحمیلی در مبارزه با ضدانقلاب در کردستان و تجربه جنگ تحمیلی در استانهای غربی(کردستان، همدان و کرمانشاه)، فرماندهی سپاه محمد رسولالله(ص)، مشاورت فرمانده کل سپاه و جانشینی قرارگاه امام حسین(ع) را در کارنامه خود داشت. او که نقش تعیینکنندهای در حفظ و حراست از حرم حضرت زینب(س) و کمک و تقویت جبهه مقاومت اسلامی در جنگ تروریستی سوریه داشت و در بین ارتش و مردم این کشور و در جبهه مقاومت به «ابو وهب» مشهور شده بود، در مهر 1394 در حین انجام مأموریتهای مستشاری در حومه شهر حلب به دست تروریستهای داعشی به شهادت رسید.
جعفر مظاهری در این کتاب که گفتوگوهای آن از سال 1395 شروع شده، طی چهل منزل، به بیان خاطرات و ویژگیهای شخصیتی شهید همدانی پرداخته است. در منزل نخست، مظاهری نحوه آشناییاش را با شهید همدانی همزمان با حمله مردم به دفتر گروهک «حدید» بیان کرده و در خلال صحبت، او را اینگونه توصیف میکند: با قیافهای جاافتاده و سنگین قدم برمیداشت و با مردم به گرمی و احترام تمام برخورد میکرد و جلو میآمد. لباس او را که برانداز کردم، کیف کردم! پایین پیراهن نظامیاش آویزان نبود. شلوارش گتر شده، بند پوتینهای واکسخوردهاش تا بالا بسته، موهایش نه خیلی بلند و نه خیلی کوتاه و محاسن مشکیاش بسیار متراکم بود. او یک کلت «برتا» روی کمر داشت و این همه از آقای همدانی یک نظامی جدی تمامعیار ساخته بود.(ص27) آنها که رفتند من از دوستان همراه پرسیدم این آقای همدانی کی بود؟ چهکاره بود؟ گفتند: او مسئول امنیت و انتظامات دادگاه انقلاب همدان است. ایشان و چندین نفر دیگر علاوه بر فعالیت در سپاه در این بخش هم کار میکنند.(ص29)
در ادامه کتاب، مظاهری به بیان یکی از نقاط عطف تاریخی رزمندگان استان همدان یعنی حضور مؤثر و انقلابی در حوادث کردستان و سرگل این حماسهها یعنی عملیات سرنوشتساز آزادسازی گردنه صلواتآباد در سنندج اشاره میکند. وی در فصل سوم به بیان اتفاقات دیگر پیش از جنگ تحمیلی پرداخته تا در فصل چهارم به روز 31 شهریور 1359 میرسد. شهید همدانی در آن روز برای ارزیابی نیروهای جدیدی که به سپاه پیوسته بودند، آنها را به دامنه قله الوند در دشت میشان میبرد تا زبدهترین آنها را انتخاب کند که حوالی ظهر جنگ آغاز میشود. او نیز همراه با عدهای دیگر از رزمندگان همدانی به سمت سرپلذهاب حرکت میکنند.
یکی از افتخارات رزمندگان سپاه همدان، عملیات 11 شهریور 1360 است که مظاهری در ادامه کتاب روند و جزئیات آن و نقش شهید همدانی را در این عملیات بازگو میکند. پس از آن نیز به نبرد تنگه کورک، نبرد فتحالمبین، نبرد الی بیتالمقدس و نبرد رمضان پرداخته است. او در ادامه از نحوه تشکیل محور عملیاتی حبیب مظاهری مطالب را بیان کرده و بعد هم به نبرد ثارالله رسیده است. در ادامه خاطره به حج رفتن خود را نیز بیان کرده و پس از آن به نبرد زینالعابدین پرداخته است.
مظاهری در منزل پانزدهم کتاب، موضوع تشکیل گردان مستقل انصارالحسین استان همدان و به دنبال آن تیپ انصارالحسین و فرماندهی شهید همدانی بر آن را شرح داده است. در ادامه هم از عملیات شناسایی مهران و بشگان1 به عنوان اولین مأموریت این تیپ نام برده است. وی پس از آن به شرح نبرد والفجر2، عملیات شناسایی بشگان2، نبرد والفجر5، نبرد خیبر و نبرد عاشورا؛ میمک پرداخته است.
در تاریخ جنگ استان همدان، نقطه درخشانی به نام «رژه پنج لشکر» به چشم میآید. مظاهری در منزل بیست و سوم کتاب توضیح میدهد که این سوژه ابداع که بود و چگونه عملیاتی شد. او در ادامه به عملیات سومار و تشکیل خط احد، نبرد بدر، طرح عملیات کمیل، عملیات والفجر 9 و کربلای 2 پرداخته است. پس از آن هم توضیح داده است که بعد از کربلای 5، تغییراتی اساسی در ساختار تشکیلاتی سپاه رخ داد و استان همدان در سپاه سوم قدس جای گرفتند. چون فرماندهی سپاه سوم و همچنین قرارگاه قدس با برادر محمدعلی عزیز جعفری بود و ایشان هم از سوابق و روحیات آقای همدانی آگاه بودند، ایشان را برای جایگاه مهم فرماندهی عملیات قرارگاه انتخاب کرد. (ص596)
جعفر مظاهری در ادامه کتاب به پذیرش قطعنامه 598 و همچنین اتفاقات نبرد مرصاد در مرداد 1367 اشاره میکند. بعد از آتشبس، شهید همدانی به همراه چند نفر از برادران سپاه برای یک سال و اندی برای گذراندن دوره «دافوس» به دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش میرود. پس از آن هم آنان را به پاکستان فرستادند. فرماندهان عالیرتبه آنجا به این افراد گفتهاند: همه عملیاتهای شما برای ما قابل تحلیل و فهم است، اما شما دو عملیات پیچیده به نام کربلای 5 و والفجر 8 داشتید که ما از شما انتظار داریم این دو عملیات را برای ما که مثل شما مسلمان و برادر هستیم تشریح کنید. (ص677)
در ادامه کتاب توضیح داده میشود که بعد از جنگ با اینکه سردار همدانی همچنان یک فرمانده نظامی در سپاه است، چطور در کسوت یک شخصیت صددرصد فرهنگی، اجتماعی جلوه میکند. همچنین چگونگی ساماندهی و اعزام یگان و سپاه همدان برای نجات زلزلهزدگان رودبار و منجیل توسط ایشان بیان میشود. در سال 1369 سردار همدانی براساس سازماندهی جدیدی که ابلاغ شده بود یگانهای انصارالحسین همدان، امیرالمؤمنین ایلام، نبیاکرم کرمانشاه، انصارالرسول منطقه اورامانات و مسلمابنعقیل گیلانغرب و چند تیپ مناطق مرزی را در هم ادغام کرد و لشکر 4 بعثت را با چهار تیپ سازمانی تشکیل داد. او با تجربه قبلی که داشت، به قول خودش یک دافوس کوچک در سطح لشکر به راه میاندازد و براساس آن متون آموزشی، بازسازی نیروها را آغاز میکند.
در ادامه کتاب توضیح داده میشود که در دولت آقای هاشمی رفسنجانی که شعار سازندگی مطرح شد، شهید همدانی در جایگاه فرماندهی لشکر 4 و قرارگاه نجف، تجهیزات و امکانات موجود مهندسی را بسیج و سازماندهی کرد. پس از آن در آذر 1373 ایشان به مسئولیت معاونت هماهنگکننده نیروی زمینی سپاه گمارده میشود که در واقع معادل نفر سوم نیروی زمینی سپاه محسوب میشود.
در منزل سی و ششم کتاب، به سِمت جدید سردار همدانی یعنی جانشینی فرماندهی نیروی مقاومت بسیج کشور در سال 1377 و روشن شدن آتش فتنه اول در تهران در سال 1378 اشاره میشود و نقش ایشان در خاموش شدن این غائله بررسی شده است. در قسمت بعدی کتاب هم به این موضوع پرداخته شده که در سال 1379 شهید همدانی به عنوان مستشار نظامی و به درخواست آقای کابیلا برای انتقال تجارب دفاع مقدس به کشور کنگو مأمور میشود.
بعد از مأموریت کنگو، شهید همدانی از تابستان سال 1380 تا 1384 فرماندهی لشکر محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ را بر عهده میگیرد و در سالهای 1385 تا 1388 مسئولیتهای مهمی چون جانشین بسیج مستضعفین کشور، مشاور عالی فرمانده کل سپاه و جانشین قرارگاه ثارالله در تهران و نیز مشاور فرمانده کل سپاه به عنوان مسئول پروژه تشکیل گردانهای امام حسین(ع) را بر عهده میگیرد که در فصل سی و هشتم کتاب به آن پرداخته شده است.
در ادامه کتاب آمده که چون شهید همدانی استاد مدیریت در شرایط بحرانی بود و مهمتر از همه اینها او در نیروی زمینی سپاه از رده تیپ، لشکر و قرارگاه تا معاونت هماهنگکننده مسئولیت و تجربه داشت، یکی از گزینههای اعزام به سوریه بود. شهید همدانی در روزهایی که بیش از 60 سال سن داشت و افراد در این سن به فکر استراحت هستند، تازه به فکر رفتن به سوریه و دفاع از حرم افتاد. او این را درک کرد که اگرجبهه مقاومت تضعیف شده و از بین برود، امّالقرای مقاومت به خطر میافتد. (ص818)
در آخرین بخش از کتاب یعنی منزل چهلم آمده که آخرین مسئولیت سردار همدانی، جانشینی فرماندهی قرارگاه امام حسین(ع) بوده که در شهریور 1393 این مسئولیت را پذیرفت. نگاه او در قرارگاه بسیار متعهدانه و متخصصانه بود. این قرارگاه با تیپها و لشکرهایی سر و کار دارد که پایه اصلی آن، یعنی حدود 80 درصد نیروی آن، نیروی مردمی بسیجی است. (ص823) در ادامه هم مظاهری در مورد آخرین تماس تلفنی خود با شهید همدانی صحبت کرده و پس از آن چگونگی شنیدن خبر شهادت او را بیان کرده است. حتماً شنیدهاید حاج قاسم سلیمانی درباره او و لحظات و ساعت آخر او گفته است: آخرین لحظه که همدانی را دیدم چند ساعت پیش از شهادت بود. یک حالت جوانی در او دیدم. او انسان صبوری بود واهل شلوغکاری به تعبیرما نبود.بعداً متوجه شدم ازچند روزقبل، از شهادتش مطمئن بود! (ص828)
پایان بخش کتاب هم سالشمار 40 سال مجاهدت حاج حسن همدانی به همراه عکس و تصویر احکام مرتبط پیش روی خوانندگان قرار گرفته است.
مشخصات
-
شابک:
9786000333058
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
839
-
نویسنده:
جعفر مظاهری،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب حدیث حاضر غایب
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.