من آن توام!
سی پاره گمشده از مصحف خاموشان- قیمت: 30,000 تومان
در انبار موجود نمی باشد
توضیحات و مشخصات
«من آنِ توام» روایتی متفاوت است از زندگی «شمس تبریزی» و دیدار او با «مولانا». این کتاب را «عبدالحمید ضیایی» نوشته و انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است. این کتاب در عین نشان دادن جنبههای فکری شمس و مولانا، زبانی شاعرانه نیز دارد. منبع اصلی کتاب من آن توام مقالات شمس تبریزی است اما در روایتها به تناسب موضوع از اشعار مولانا نیز استفاده شده است.
کتاب من آن توام حاوی سی روایت متفاوت از دیدارهای شمس و مولانا براساس مقالات شمس است. روایت من آنِ توام بیشتر شبیه به رمانی است تاریخی بر اساس مستندات و روایتهای موثق که با نثری عاشقانه و شاعرانه نوشته شده است. راوی داستان ثابت نیست. گاهی داستان از زبان شمس، مولانا روایت میشود و گاهی از زبان نویسندهٔ آن؛ بدون این که در درک داستان ابهام و پیچیدگی ایجاد شود. در میان این روایتها اشعاری از مولانا هم ذکر میشود که با همان بخش از زندگی مولانا و شمس همخوانی دارد.
مولانا، در ابتدا مرد سجادهنشین و متدینی بود که برای خود شاگردان و مریدان بسیاری داشت. او در حالی شمس را ملاقات میکند که در چهار مدرسهٔ معتبر دوران به تدریس علوم دینی مشغول بوده است. اما دیدار با شمس دریچهٔ تازهای در زندگی مولانا باز میکند. این دیدار نگاه مولانا را به زندگی دگرگون میسازد؛ تاجاییکه فقه را رها میکند و اهل سماع و شور و شاعری میشود.
بریدهای از کتاب من آن توام!
مهم این است که حالا و همیشه سال ۶۴۲ هجری است. به عبارت دقیقتر، بیستوششم جمادیالآخر، که دارم بهدقت محاسبه میکنم تا ببینم به تاریخ شمسی برابر با چه روزی میشود. بامدادِ روز شنبه است و من تازهام؛ مثلِ نخستین بارانِ جهان ... سیوهشت سالِ تمام مسافری بودم که مقصدش را به یاد نمیآورد؛ سالِکی میانمایه که طعمِ دویدن را جایی کنار روزمرّگی از یاد برده بود! موجهای آبِ چشم و خون دل برآمده و راه را بر کلمات بستهاند. کشتیهای عظیم در این طوفان تختهتخته شکستهاند ... سیوهشت سالِ آزگار گرفتار بودم بین قومی ناهموار ... اما حالا دیگر شانزده سال پیش نیست؛ این آشناییِ یکطرفه باید همینجا ختم به خیر شود! بگذار سطر آخر این ترانه را باد ببرد! زهی مبارک مُریدی که منم! درِ آن خُمِ ربّانیِ سَر به گِل گرفته به سببِ من گشوده شد. دوسویه است طلب! کاردارانِ غیب دل در کار من نهاده بودند و شمس هم به نیّت من آمد به دمشق! شنیدهاید که چه گفت؟ ـ اگر جهتِ مولانا نبود، من نمیخواستم از حلب بازگردم. حتی اگر خبر میآوردند که پدرت از گور برخاسته و به ملَطیه آمده، میگوید بیا تا مرا ببینی بعد از آن به دمشق برویم، البته که نمیرفتم! «چیزِ دگر اَر خواهی، چیزِ دگرم آمد!» من خوب میشناسم آن لغت تنها را که اگر بهوقت برسد، مُحال میشود! باید کاری کنم که بعیدِ مستمرِ مضارع هم بدل به مصدری از حال گردد. پس دوباره مینویسم: بامداد شنبه ششم آذرماهِ سال ششصد و بیست و سه هجری شمسی است. نخستین بارانِ جهان باریده و من از نو عاشق شدهام!
مشخصات
-
شابک:
9786000329105
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
152
-
سال انتشار شمسی:
1401
-
نویسنده:
سیدعبدالحمید ضیایی،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب من آن توام!
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.