مجید شریف‌واقفی، جلد 6

کتاب مجید شریف واقفی نوشته جلیل امجدی، از مجموعه کتاب شخصیت‌های مانا، به بررسی فعالیت مذهبی - سیاسی شریف واقفی می‌پردازد، او فعالیت‌های خود را از دوران دبیرستان، در یکی از تشکل‌های مذهبی اصفهان آغاز ک..ادامه

توضیحات و مشخصات

کتاب مجید شریف واقفی نوشته جلیل امجدی، از مجموعه کتاب شخصیت‌های مانا، به بررسی فعالیت مذهبی – سیاسی شریف واقفی می‌پردازد، او فعالیت‌های خود را از دوران دبیرستان، در یکی از تشکل‌های مذهبی اصفهان آغاز کرد و در بدو ورود به دانشگاه از فعالان جنبش دانشجویی گردید.

شهر اصفهان، با پیشینه و قدمت تاریخی خود، از گذشته‌های دور، همواره محل ظهور و بروز چهره‌هایی مبارز بوده است که مبارزات درخشانی را، با گام‌هایی بلند، برای ساختن جامعه‌ای آزاد و عاری از ستم و نابرابری برداشته‌اند.

یکی از چهره‌های مبارز و تأثیرگذار سال‌های پایانی دهه 1340 و آغازین دهه 1350، «مجید شریف واقفی» است. نوع فعالیت و مبارزات شریف واقفی، تأثیر بسیاری در جهت‌گیری و آرایش سیاسی ایدئولوژیک مختلف جامعه در دهه‌های بعد داشته است.

انسداد سیاسی و به بن‌ بست کشیده شدن مبارزات مسالمت‌آمیز، او و هم‌نسلانش را به مشی مسلحانه سوق داد. شریف واقفی پس از پیوستن به «سازمان مجاهدین خلق»، مبارزات قهرآمیز خود را برای دگرگونی جامعه نابرابر و استبداد زده رژیم پهلوی آغاز کرد و با شرکت در عملیات مختلف، ضرباتی بر پیکر رژیم وارد ساخت. وی پس از انحراف سازمان و اعلام تغییر ایدئولوژی و آغاز تصفیه‌های سازمانی، همگام با مبارزه در مقابل کودتای تشکیلاتی و ایدئولوژیک سازمان، ایستاد و سرانجام قربانی تصفیه‌های خونین درون سازمانی گردید.

هسته‌های اولیه کانون‌های مبارزاتی در اصفهان، به صورت علنی و نیمه پنهان، نخستین بار در مساجد و منازل، با شرکت دانش‌آموزان دبیرستانی و دانشجویان دانشگاه، شکل‌ گرفت. در رأس این کانون‌ها و هسته‌های مبارزاتی، شماری از دبیران روشنفکر و روحانیون آگاه قرار داشتند که با آموزش قرآن، نهج‌البلاغه و تاریخ اسلام و با اشاره به مسائل سیاسی روز، می‌کوشیدند تا احساسات و وجدان دینی مردم را بیدار کرده و بدان جهت سیاسی و ضد ظلم بخشند.

دهه‌ 1330 ش در اصفهان، دو جناح فکری میان بزرگان و علمای دین و پیروان آن‌ها وجود داشت که در مشرب سیاسی با هم اختلاف داشتند. در رأس یک جناح، مجتهد و مرجع تقلید بزرگ شهر، حاج آقا رحیم ارباب قرار داشت که عمامه سرش نمی‌گذاشت، نحوه مصرف وجوهات را به مردم واگذار کرده بود و با واجب شمردن نماز جمعه، هر هفته نماز جمعه را در بیرون شهر برگزار می‌کرد، بسیاری از روشنفکران و چهره‌های مبارز در این دوره، از طرفداران این عارف و مجتهد بودند. در مقابل، جناحی دیگر در اصفهان فعالیت می‌کرد که در رأس آن حاج میر سیدعلی ابطحی، شمس اردکانی و شمس آبادی قرار داشتند. آن‌ها و مریدان‌شان با جناح آقا رحیم ارباب و پیروان‌شان مخالف بودند و اندیشه آنان را مانند اهل سنت دانسته و نسبت به اقامه نماز جمعه آنان اعتراض می‌کردند.

مساجد مهمی که در این دوره به عنوان کانون‌های مبارزاتی، برای فعالیت‌های مذهبی مورد توجه اقشار مردم قرار داشت، عبارت بودند از مسجد کازرونی، مسجد علی، مسجد آقانور، مسجد علی‌قلی، مسجد حسین‌آباد و… در این مساجد بزرگانی چون ابوتراب درچه‌ای، سید جلال‌الدین طاهری، حاج آقا رحیم ارباب و دکتر سید محمد حسینی بهشتی به فعالیت و ایراد سخنرانی می‌پرداختند.

علاوه بر این تشکل‌ها، اصفهان از دیرباز مرکزی برای فعالیت هیئت‌های مذهبی و دسته‌های عزاداری بود. این تشکل‌های مردمی تا آنجایی که کاری به امور سیاسی و حکومتی نداشتند، کاملا آزاد بودند و بیشتر مساجد، حسینیه‌ها و منازل بازاریان و متمولین مذهبی با فعالیت‌های از این دست خود را به خدا و بزرگان دین، نزدیک‌تر احساس می‌کردند.

بعد از نهضت 15 خرداد 1342، در تشکل‌های مذهبی و مجامع مذهبی سنتی چون هیئت‌های مذهبی، تحول نسبی ایجاد شد و اندیشه‌های کهنه و سنتی، جای خود را به اندیشه‌های نو و انقلابی داد، به طوری که حتی مداح‌ها و منبری‌ها و مرثیه‌سراها، همه اشعار انقلابی می‌خواندند و از بزرگان دین چون امام حسین (ع) و خانواده‌اش به عنوان قهرمانان اسلام یاد و سخنرانان در منابر، آنان را الگو و سمبل مبارزه با بیدادگری معرفی می‌کردند.

سرکوب خشونت‌‌بار قیام 15 خرداد 1342، بستر رشد تشکل‌هایی غیر سیاسی مانند «انجمن حجتیه مهدویه» و «کانون علمی و تربیتی جهان اسلام» و نیز تشکل‌هایی سیاسی در اصفهان را فراهم کرد. انجمن حجتیه در اصفهان مانند سایر شهرهای مهم مذهبی، مبارزه با بهائیت و بهائیان را وجهه همت خود قرار داده بود. این جریان تمام مشکلات جامعه انسانی را در این می‌دانست که برخی جوانان، پنهانی به جلسات بهائیان برده می‌شوند و روی آن‌ها تبلیغ می‌شود تا به بهائیت بگروند. این انجمن از همه افراد و جوانانی که به جلسات‌شان دعوت می‌شدند، تعهد کتبی می‌گرفت که در فعالیت‌های سیاسی دخالت و شرکت نکنند.

گاه در مجامع مذهبی و حتی گاهی در دبیرستان‌ها بین دانش‌آموزان وابسته به انجمن و افرادی که اعتقاد به فعالیت سیاسی داشتند، درگیری‌هایی پیش می‌آمد. ساواک همواره انجمن حجتیه را تحت نظارت خود داشت و در جریان فعالیت آنان بود.

گروه دیگری که با روشی کاملا غیر سیاسی فعالیت‌های خود را از سال 1345 در اصفهان آغاز کرد، کانون علمی و تربیتی جهان اسلام نام داشت. جوانانی که جذب این تشکل می‌شدند، تحت آموزش تعالیم اسلامی قرار می‌گرفتند. استادانی چون علامه محمدتقی جعفری، استاد مرتضی مطهری، علی گلزاده غفوری و… برای سخنرانی به این کانون دعوت می‌شدند. با آن که این گروه، فعالیتی به نفع حکومت و تبلیغ آن انجام نمی‌داد، نیروهای سیاسی کمتر در جلسات این تشکل، راه داشتند. به همین جهت انجمن حجتیه سعی در جذب دانش‌آموزان مستعد این گروه به برنامه‌های خود داشت. در کنار این تشکل‌ها که خطر چندانی برای حکومت نداشتند، تشکل‌ دیگری در اصفهان فعالیت می‌کرد که با درون‌مایه‌ای سیاسی، مطالعات دینی و قرآنی را محور فعالیت خود قرار داده بود. این گروه که در آغاز چندان متشکل و منسجم نبود و نامی هم نداشت به رهبری فضل‌الله صلواتی، با برگزاری جلساتی علنی در مساجد و نیمه پنهانی در منازل، فعالیت خود را شروع کرد. به جز صلواتی، چهره‌های فرهنگی مؤثری مانند سید محمد خاتمی، رحمت‌الله خالقی و حسنعلی زهتاب (مدیر دبیرستان صائب)، در رهبری این گروه قرار داشتند که به آموزش اعضا در مساجد و منازل می‌پرداختند.

این تشکل در آغاز، پس از شناسایی جوانان مستعد مذهبی از هر دبیرستان و یا هنرستان، به آنان در مساجد آموزش می‌داد. پس از چندی با گذراندن آموزش مقدماتی، علایق آنان سنجیده می‌شد و برای آموزش مسائل سیاسی و ایدئولوژیک به جلسات منازل هدایت می‌شدند. مجید شریف واقفی یکی از همین دانش‌آموزان بود که در این دوره توسط فضل‌الله صلواتی، در دبیرستان محل تحصیلش شناسایی شد و به عضویت گروه درآمد.

این گروه اعلامیه‌های ضد رژیم، کتاب‌ها و نشریات انقلابی را تهیه و در اصفهان و دیگر شهرها پخش می‌کرد. اعضای این گروه از نظر هوشیاری انقلابی و رعایت اصول مخفی‌ کاری، به گونه‌ای آموزش و تربیت یافته بودند که کمتر مدرک و سرنخی از خود برای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) باقی می‌گذاشتند. تفکر این گروه نشأت گرفته از افکار آیت‌الله خمینی، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری بود. آنان تا هنگامی که آیت‌الله دکتر بهشتی و مهندس بازرگان را در دسترس داشتند، فعالیت خود را با آنان هماهنگ می‌کردند. جزوات آموزشی این گروه را برای تأیید نزد علامه محمدتقی جعفری و استاد مرتضی مطهری می‌فرستادند.

در اصفهان با علمایی چون آیت‌الله سید حسین خادمی، فقیه امامی و سید محمد احمدی ارتباط برقرار می‌کردند و از سال 1350 ش که آیت‌الله سید جلال‌الدین طاهری وارد صحنه مبارزاتی شد، از یاری و کمک‌های وی برخوردار شدند.

فعالیت این گروه در جهت اسلام انقلابی بود. آنان برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی، در صدد ریشه‌کن کردن بی‌عدالتی، خود محوری، دروغ و ریا در جامعه بودند. بر مسئله توحید، معاد و عدالت در زندگی تکیه می‌کردند و می‌خواستند قدرت و ثروت و حکومت به دست مردم سپرده شود و هر کسی با هر اندیشه و مسلکی، در سایه اسلام، در رفاه و آسایش زندگی کند.گروه‌های چریکی مسلح در اواخر دهه 1340 ش و اوایل دهه 1350 ش مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و گروه ابوذر، بعدها توانستند افرادی از این گروه را شناسایی کنند و به عضویت تشکیلات خود درآورند.

مجید شریف واقفی طی دوران تحصیل در دبیرستان و فعالیت در اصفهان، با بهره‌گیری از دیدگاه‌های فضل‌الله صلواتی، توانست با کسب صلاحیت مذهبی و اندوختن تجربه سیاسی، پس از قبولی در دانشگاه صنعتی آریامهر (دانشگاه صنعتی شریف فعلی)، مبارزات خود را در قالب سازمان مجاهدین خلق، با خط مشی مبارزه مسلحانه، بر ضد رژیم شاه ادامه دهد. در این نوشتار از سازمان مجاهدین خلق بسیار سخن گفته شده زیرا حیات سیاسی مجید شریف واقفی با سیر تحولات درونی سازمان پیوند خورده و عجین شده است. او یکی از تأثیرگذارترین مبارزانی بود که بر دیدگاه‌های مذهبی سازمان اثر گذاشت. بنابراین بدون توجه به تاریخ تحولات سازمان مجاهدین خلق، چهره سیاسی مبارزاتی مجید شریف واقفی ناشناخته خواهد ماند.

بریده‌ای از کتاب مجید شریف‌واقفی

در سوم اردیبهشت 1354، خلیل فقیه دزفولی که تحت مسئولیت وحید افراخته فعالیت می‌کرد، توسط یکی از اکیپ‌های گشت کمیته مشترک دستگیر شد که مبارزین را از طریق کار در تاکسی به دام می‌انداختند. او از مارکسیست‌ شده‌ها بود و جریان تغییر ایدئولوژی را در سازمان نخستین بار به اطلاع ساواک رساند. ساواک از طریق او در جریان تحولات فکری سازمان قرار گرفت. او همچنین اعتراف کرد وحید افراخته فرماندهی عملیات ترور زندی‌پور را بر عهده داشته است و بنا بود خود نیز در آن عملیات شرکت کند. در 31 اردیبهشت 1354، تیم عملیاتی مجاهدین به رهبری وحید افراخته، دو مستشار نظامی نیروی هوایی آمریکا در ایران، به نام‌های سرهنگ شفر و سرهنگ ترنر را در حوالی قیطریه ترور کردند. مرکزیت مارکسیست سازمان به رهبری تقی شهرام می‌خواست با این عملیات نظامی برای خود اعتباری بتراشد و صدای اعتراض مخالفین داخل و خارج سازمان را خاموش کند. این عملیات همچنین سرپوشی بر قتل ناجوانمردانه مجید شریف واقفی بود. ساواک از آن پس، روی وحید افراخته بیشتر حساس شد و در صدد شناسایی و دستگیری فوری وی برآمد. مرتضی صمدیه لباف و سعید شاهسوندی در دوران بازجویی خود تلاش می‌کردند که به بازجوها القا کنند که تضاد اصلی آن‌ها سازمانی است. زیرا آن‌ها بهترین یارشان مجید شریف واقفی را کشته‌اند و نیز می‌خواستند هر دوی آن‌ها را هم بکشند. این القائات برای آن بود که ساواک آ‌ن‌ها را به گشت‌های شناسایی ببرند و آن‌ها هم از فرصت استفاده کرده و در موقعیتی مناسب متواری شوند.

مشخصات

  • شابک:

    9786001759994

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    208

  • سال انتشار شمسی:

    1395

  • نویسنده:

    جلیل امجدی،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد