جاده جنگ، جلد 11
مجموعه جاده جنگ
- قیمت: 110,000 تومان
در دستهبندیتاریخی
توضیحات و مشخصات
داستان از شهریور ۱۳۲۰ آغاز میشود، زمانی که روسها از شمال شرقی کشور به خراسان حمله میکنند و اشغال ایران به دست متفقین آغاز میشود. کتاب دو شخصیت اصلی مرئی و نامرئی دارد. شخصیت نامرئی «مرگان» نام دارد که مانند روح در تمام حوادث رمان حاضر است و در آنها نقش دارد. شخصیت دیگر این داستان «سید رضا شریفی» یک سرجوخه ژاندارمری است که به یک افسر زن تاجیک به نام «عالیه» علاقهمند میشود و او را فراری میدهد. او ۳۵ سال در خارج از کشور به سر میبرد و در پایان رمان و زمان جنگ تحمیلی بازمیگردد.
موضوعات رمان جاده جنگ بر اساس واقعیات تاریخی شکل گرفتهاند و گویای نیم قرن از حوادث تاریخ ایرانند. فضای اصلی این رمان هم کل کشور به خصوص جاده شاهرود است که نقشی کلیدی در وقایع اصلی ابتدا و انتهای رمان دارد و به نوعی سمبلی از جنگ بیپایان است.
نگاه چندبعدی انوری در رمان جاده جنگ اثر او را از بسیاری رمانهای تاریخی متمایز کرده است. همهجای این اثر نوآوری و خلاقیت به چشم میخورد. خط اصلی داستان در کنار موضوعات دیگری که هریک هویتی مستقل دارند از دست نمیرود و خرده داستانها و فلاشبکها به هیچ وجه آسیبی به انسجام این داستان بلند نزدهاند.
شباهتهای ریزی میان جاده جنگ و رمان «برباد رفته» مارگارت میچل وجود دارد که به نظر میرسد انوری در نگارش این اثر گوشه چشمی هم به اثر ماندگار میچل داشته است.
بریدهای از کتاب جاده جنگ
فوج سوار، از تایباد تا آن نواحی را، با شتاب طی کرده بود تا بهموقع به محل مأموریت خود برسد. ژاندارمها خسته و کوفته و متعجب از این قرار ملاقات و معامله، پشت تختهسنگها و صخرهها به کمین نشسته بودند. طرف افغانی راه دور و درازی را از سرحدات کشور خود تا آنجا پشت سر گذاشته بود؛ در حالی که معمولاً معاملات و ملاقاتها در همان حدود تایباد و تربتجام صورت میگرفت! ژاندارمها در انتظار ظاهر شدن سواران دو طرفِ معامله، پشت مواضع خودشان چرت میزدند. خستگیِ ناشی از سفری طولانی، آنها را به کرختی و خوابآلودگی کشانده بود. کمابیش میدانستند این معامله مربوط به محمولهٔ بزرگی از مواد افیونی است که چندین قاطر آن را حمل میکنند و دو طرفْ افراد مسلح زبدهای همراه خود دارند. دو ژاندارم، پشت صخرهای که برآمدگیِ یک دیوارهٔ سنگی بر آن سایه انداخته بود، چشم به خم دره دوخته بودند. یک گروهبانِ پا به سن گذاشته ــ که طی سالهای طولانی خدمتش تجربههای زیادی اندوخته بود ــ کلاهش را از سرش برداشت، روی برآمدگی صخره گذاشت و کفِ دست به سرِ کمموی عرقکردهاش کشید و نگاهش را در امتداد معبر گرداند و گفت: «سگمصّبها بیاین دیگه. انگار دارن عروس بزک میکنن! بیایید جنساتون رو بدید و پول بادآورده رو بگیرید و برید گورتون رو گم کنید تا منِ مادرمرده کپهٔ مرگم رو بذارم! از بس به اون پیچ دره خیره شدم، چشمام آلبالو گیلاس میچینه!» همقطارش، سرجوخهای ریزنقش، آب دهانش را قورت داد و هیجانزده گفت: «یعنی درگیری پیش نمیآد! به همی راحتی معامله میکنن و میرن پیِ کارشون؟» گروهبان با تمسخر صدایی برآورد و گفت: «درگیری! درگیری واسه چی؟ تازه پس ماها اینجا دست خریم! وقتی بزنن به تیپ و تال همدیگه، تازه نوبت به ما میرسه، جون تو.» سرجوخه حیرتزده گفت: «یعنی باهاشون درگیر میشیم؟» ــ آره دیگه، بچه جون. واسه همین اینجاییم دیگه! مثل اینکه تو باغ نیستی؟ نه! سرجوخه، که از شنیدن «درگیری» وحشت برش داشته بود، هاج و واج نگاهش کرد. گروهبان سر بیخ گوشِ سرجوخه گرفت و گفت: «قراره ما حساب اون یارو افغونیها رو برسیم!» سرجوخه مبهوت گفت: «چرا؟» گروهبان سوتی ممتد کشید و گفت: «چون که دستور داریم!» ــ یعنی قراره اونا رو بکشیم؟!
مشخصات
-
نویسنده:
منصور انوری،
-
شابک:
9786000328627
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب جاده جنگ
جوایز وافتخارات
-
برگزیده چهاردهمین دوره کتاب فصل در بخش داستان در سال ۱۳۸۹
-
برگزیده بیست و نهمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش داستان در سال ۱۳۹۰
-
برگزیده هشتمین جایزه قلم زرین در سال ۱۳۹۰
-
برگزیده چهارمین دوره جایزه ادبی جلال آلاحمد در بخش داستان در سال ۱۳۹۰
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.