شرجی‌تر از جنگ

با شاعران پایداری در خوزستان
حکیات دفاع مقدس، حکایت دفاع از کشور با دست خالی و تنها با عشق است. حکایت شجاعتی که هرچند در وصف نمی‌گنجد اما باید به خط نوشته شود تا از یادمان نرود. فداکاری‌هایی که در این ایام صورت گرفته است، روزهایی..ادامه
  • قیمت: 48,000 تومان

    در انبار موجود نیست!

در دسته‌بندی

توضیحات و مشخصات

حکیات دفاع مقدس، حکایت دفاع از کشور با دست خالی و تنها با عشق است. حکایت شجاعتی که هرچند در وصف نمی‌گنجد اما باید به خط نوشته شود تا از یادمان نرود. فداکاری‌هایی که در این ایام صورت گرفته است، روزهایی که از سر گذرانده‌ایم، دلدادگی‌هایی که به خاکمان داشتیم و برایش حاضر شدیم هر بهایی را بپردازیم، از مال و اموال گرفته تا جان و قربانی. همه و همه باید در خاطر تاریخمان ثبت شود و شعر چه خوب از پس این کار برمی‌آید.

 

 

شعر می‌تواند روح لطیف را به مخاطباش انتقال دهد. شعر می‌تواند پیوندی میان ذهن مخاطب و ذهن شاعر برقرار کند. پیوندی که بر عنصر خیال و عاطفه استوار است و کلامش، حق است.

شرجی تر از جنگ مجموعه اشعار شاعران پایداری استان خوزستان است. شعرهایی که با داشتن تمام ویژگی‌های بالا، تنها گوشه‌ای از دلاوری‌های شجاعانه مردم را در زمان جنگ نمایان می‌کند. شعری که نماینده‌ای از روزهای تلخ جنگ، هجوم دشمن و ایستادگی مردمان این خاک در برابر بیگانگان است.

بریده‌ای از کتاب شرجی‌تر از جنگ

حبیب‌الله ریخته‌گر (۱۳۸۲ ـ ۱۳۰۶، دزفول) اروند رود نه ابرم، کز نهیب باد از جایی به جا خیزم نه بادم، کز تلاطم‌های خود هر گوشه برخیزم نه رعدم، تا ز برخورد هجوم ابر بستیزم نه برقم، تا زمین را لحظه‌ای در خود درآویزم من آن دریای ایمان ملهم عشق و سرودم من بیا بنگر مرا ای هموطن اروند رودم من! من آن دریای عشق قوم پاک آریاوندم که نتواند کسی بر هم زند پیمان و پیوندم هراسی سهمگین از موج خود بر خصم افکندم چو خندد خصم می‌گریم چو گرید خصم می‌خندم به ایرانی چو جانم، همچو خونم، تار و پودم من بیا بنگر مرا ای هموطن اروند رودم من! من آن اروند رودم رشته‌ای از رود کارونم هزاران بار برتر هم ز سیحون و ز جیحونم به جسم آریا مردان، گهی جانم، گهی خونم به دامان خلیج‌فارس عاشق‌تر ز مجنونم به جز بر دامن مام وطن سر را نسودم من بیا بنگر مرا ای هموطن اروند رودم من! بیا ای ناخدا با پرچم ایران ز من بگذر اگر جز این ز من خواهی، ز جان بگذر، ز تن بگذر تو ای سرباز از نعش پلید اهرمن بگذر برای میهنت جان را فدا کن از کفن بگذر ره عشق و سعادت را به روی تو گشودم من بیا بنگر مرا ای هموطن اروند رودم من! بیا سرباز با خون عدو آبم تو رنگین کن ترازوی قضاوت را به سنگ عشق سنگین کن به شمشیر عدالت سهم ایران را میانگین کن عدو را شرمگین کن منفعل کن خوار و ننگین کن چو من هستم تو هم هستی، تو را بود و نبودم من بیا بنگر مرا ای هموطن اروند رودم من! *** عبدالرضا قناد دزفولی (۱۳۹۰ ـ ۱۳۱۶، اهواز) خاوران من هستم، خسته، پریشان اسب به تاراج رفته می‌آیم، از خوارزم، بلخ، سمرقند و بخارا با ره‌آوردی از تُرک و تاجیک، و شراب‌نوشی مغان و موبدان ـ ـ آغشته در پیاله‌های خونین فَتوا در مرگِ منصور می‌آیم، با جامه‌دانی سیاه از بامیان و ماوراءالنهر، از نیم‌روز و آب‌های توفنده بر هفت اقلیم جهان، از هِلالِ ابرو زده بر سُرمگان فنیقّیه و از خاک‌های خفته در خوابِ هِلِن لبریزِ چشم‌انتظارِ سپیدپوشانِ شهر، ـ در بوسه‌ریز رویاهایِ اَرَس ـ با کوچ پرندگانِ آن سویِ خَزَر، ـ و برگستان انبوهِ جنگل‌های سبز اینک ایستاده‌ام در میدانِ شهر با دستانی بریده و پا در رکابِ خون عرق‌ریز شرجی‌های شرم و ننگ‌نامه‌ای از تبارِ اندوه‌مندانِ آز چه کسی با من خواهد بود در جست‌وجویِ آفتاب!؟ که خورشید از شرق طلوع می‌کند.

مشخصات

  • نویسنده:

    داودرضا کاظمی،

  • شابک:

    9786000327897

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد