روزی که دیر نمی‌شد

مجموعه داستان کوتاه
کتاب روزی که دیر نمی‌شد به کوشش حسین فتاحی، مجموعه داستانی شامل 24 داستان کوتاه است که توسط نویسندگان معاصر به رشته تحریر درآمده. ادبیات زبان برتر برای سخن گفتن اس..ادامه
  • قیمت: 37,000 تومان

در دسته‌بندی ،

توضیحات و مشخصات

کتاب روزی که دیر نمی‌شد به کوشش حسین فتاحی، مجموعه داستانی شامل 24 داستان کوتاه است که توسط نویسندگان معاصر به رشته تحریر درآمده.

ادبیات زبان برتر برای سخن گفتن است. انسان از گذشته تاکنون به این نتیجه رسیده که برای انتقال تجربیات، آرمان‌ها، زیبایی‌ها و خواسته‌هایش از زبان برتر استفاده کند. چرا که آنچه که با این زبان عرضه می‌شود به فطرت انسان نزدیک‌تر و اثرگذاری‌اش بیشتر است.

این نوشته‌ها را تعدادی از جوانان هنرمند که در کلاس‌های آموزشی قصه‌نویسی حوزه هنری شرکت کرده‌اند، با تمرین و تجربه نگاشته‌اند.

«روزی که دیر نمی‌شد» مجموعه داستان‌های کوتاهی از نویسندگان جوان معاصر، به کوشش حسین فتاحی است. در مقدمه می‌خوانید: نوشته‌های پیش روی شما در این کتاب، سیاه‌مشق‌هایی است از جمعی دوستان جوان هنرمند که شیفتۀ رسیدن به این زبان برتر بودند؛ به کلاس‌های آموزشی قصه‌نویسی حوزۀ هنری آمدند، تجربه اندوختند و تجربه‌هایشان را به کار انداختند، نوشتند، اصلاح کردند، دوباره نوشتند و بارها و بارها… بخشی از داستانی با نام «کاسه گدایی» نوشته فرانک موستوفی را می‌خوانید: دیگه کسی نمونده بود که بهش رو نندازم! از خان‌داداشم گرفته تا هم‌کلاس زمان عهد بوقم، که به مدرسه می‌رفتیم و حالام سال به دوازده ماه از همدیگه بی‌خبر بودیم. آخرین نفری که رفتم رو مغزش، کفاش پیر محلمون بود. با قیافۀ مادرمرده رفتم پیشش. مونده بودم چه‌جوری سر حرف رو باز کنم که خودش با دیدن رنگ و روی زرد و زارم زودتر به حرف اومد و پرسید: «خدا بد نَده مرد، چیه، چیزی شده؟» فکر کردم اگه صدام رو از حدی که همیشه باهاش حرف می‌زدم پایین‌تر بیارم و حرف‌هام رو بریده‌بریده بزنم، شاید دلش واسه‌م بسوزه و هرچی پس‌انداز داره بهم بده تا کارم راه بیفته. این بود که مثل پیرمردهای افسرده با بدبختی روی صندلی چوبی کهنۀ کنار میز کوچیک کارش نشستم و گفتم: «ای بابا… دیگه می‌خواستی چی بشه اوسّا!» با لبخندی که از سر همدردی بود، همون‌طور که سوزن رو با فشار توی کفش فرو می‌برد، پرسید: «ها…؟ یقین باز از دست عیال و بچه‌ها می‌نالی… آره؟» پوزخند تلخی زدم. در حالی که از بوی واکس و چرم‌های مصنوعی و طبیعی مغازه حالم به هم می‌خورد، نفس سوزناکی کشیدم و گفتم: «نع… نه اوسّا!»

بریده‌ای از کتاب روزی که دیر نمی‌شد

خیز برداشتم روی میز و خواستم نحوه شیرجه‌زدن دروازه‌بان را نشانش بدهم که بشقاب را کوبید روی میز و هوار کشید بس کن سپیده آخی چلسی به تو چه مربوطه؟ بعد هم رفت توی اتاق‌خواب و هر چه روی درودیوار عدد ۴۰ و ۳۰ چسبانده بودم پاره کرد و ریخت روی میز

مشخصات

  • نویسنده:

    حسین فتاحی،

  • شابک:

    9786000302627

  • تعداد صفحه:

    184

  • سال انتشار شمسی:

    1396

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد