گلستان یازدهم

خاطرات زهرا پناهی روا، همسر شهید علی چیت سازیان
«گلستان یازدهم» یک عاشقانه آرام در دل جنگ است. خاطرات زهرا پناهی روا، همسر علی چیت‌سازیان از سرداران شهید استان همدان است...ادامه

در دسته‌بندی ،

توضیحات و مشخصات

«گلستان یازدهم» یک عاشقانه آرام در دل جنگ است. خاطرات زهرا پناهی روا، همسر علی چیت‌سازیان از سرداران شهید استان همدان است.

«گلستان یازدهم» دربردارنده خاطرات مشترک خانم پناهی روا و شهید چیت سازیان از زمان آشنایی، عقد، ازدواج و شهادتشان است و البته مروری هم به سال های بعد از شهادت شهید دارد و زندگی همسر ایشان را روایت می کند. زندگی شهید چیت سازیان با همسرش یکی از موضوعات جذاب از دفاع مقدس است، زیرا این کتاب دربردارنده خاطرات دوران هشت ماه زندگی مشترک زهرا پناهی روا با سردار شهید چیت سازیان است که به زندگی همسر شهید بعد از شهادت همسر نیز پرداخته شده است و جلوه دیگر این کتاب تولد فرزند شهید در 37 روز پس از شهادت وی است که نامش را علی گذاشتند. در حقیقت اسم این کتاب به نوعی شخصیت سردار شهید چیت سازیان را معرفی می کند و با محتوای کتاب در ارتباط است و هم از کلیشه به دور است؛ چیزی که در این کتاب زیبا و جذاب است زندگی این دو فرد بود که یک دوران کوتاهی باهم بودند. خانم پناهی روا به دزفول می رود و آنجا در کنار همسرشان زندگی می کند و به نظر من این زندگی یک گلستان بوده؛ و این دو در دزفول در کوچه ای زندگی می کردند که اسم آن کوچه گلستان یازدهم بوده و در نهایت اسم این کتاب گلستان یازدهم انتخاب شده است.

بریده‌ای از کتاب گلستان یازدهم

خسته شده بودم از این همه زحمتی که به این‌وآن می‌دادیم. فکر کردم نه خسته نیستم اعتراضی هم ندارم اگر علی آقا باشد حاضرم یک‌عمر کنارش همین‌طور زندگی کنم ظرف‌ها را خشک کردم و توی کابینت‌ها چیدم خوابم نمی‌آمد. نمی‌خواستم بخوابم تندتند به ساعت توی آشپزخانه نگاه می‌کردم و دلهره‌ام بیشتر می‌شد. چادرم را سر کردم رفتم و ایستادم روی بهارخواب باد وحشی و تندی می‌وزید چراغ‌های خانه‌های دوروبر خاموش بود. فکر کردم خوش به حال آنهایی که آسوده خوابیده‌اند. هوا سرد بود خیلی سرد نتوانستم طاقت بیاورم و به داخل آمدم توی آشپزخانه هال و پذیرایی قدم می‌زدم و نمی‌دانستم باید چه‌کار کنم برگشتم توی اتاق نشستم بالای سرش چراغ خاموش بود و اتاق تاریک همین که می‌دانستم توی آن اتاق است و دارد نفس می‌کشد برایم کافی بود. آرام شدم دلم می‌خواست در آن حالت زمان متوقف بشود و هرگز جلو نرود، هرگز... اما عقربه‌های ساعت با من سر لج داشتند. از همیشه تندتر می‌چرخیدند می‌چرخیدند و می‌چرخیدند. ساعت شد دو و ربع نیمه‌شب دست روی شانه‌هایش گذاشتم و آرام شانه‌اش را تکان دادم گفتم: علی جان بیدار شو.

مشخصات

  • نویسنده:

    بهناز ضرابی‌زاده،

  • شابک:

    9786000302818

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    316

  • سال انتشار شمسی:

    1403

  • نوبت چاپ:

    47

  • جلد کتاب:

    شومیز

پدیدآورندگان

جوایز وافتخارات

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد