به سوی میمک
ناگفتههایی از اولین پیروزی ایران در جنگ و خاطرات سیاسی و اجتماعی- قیمت: 65,000 تومان
توضیحات و مشخصات
کتاب به سوی میمک نوشته علی کرم محمدیان است. این کتاب ناگفتههایی از اولین پیروزی ایران در جنگ و خاطرات سیاسی و اجتماعی است.
علیکرم محمدیان در این کتاب در شش فصل به بیان حوادث مختلفی پرداخته است که در دوران جنگ تحمیلی، شاهد آن بوده است. فصلهای این کتاب دوران کودکی تا دبیرستان، دوران دانشجویی و کلید خوردن انقلاب اسلامی، پیرزوی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، افسر عقیدتی ـ سیاسی، به سوی میمک و فتح میمک نام دارند و شامل ناگفتههایی از پیروزی ایران در جنگ است و خاطراتی سیاسی و اجتماعی از آن روزگار را بیان میکند.
بریدهای از کتاب به سوی میمک
حضرت آیتالله خامنهای با دیدن وضعیت ما به پردهای که در نزدیک محراب مسجد بود اشاره کردند. بهسرعت به سمت پرده رفتم و متوجه در خروجی پشت آن شدم. بلافاصله داد زدم که بچهها از اینجا بیایید. همه آمدند و خوشبختانه توانستیم از در خروجی فرار کنیم و فقط دو نفر از دانشجوها، به نام درخشان و تنها دختر دانشجویی که همراه جمع بود، دستگیر شدند. وقتی که به محل استراحت اردو رسیدیم آقای هـ ر، که همزبانم بود، با عصبانیت گفت: «اگر میدانستم که شما به نزد آقای خامنهای میروید، شما را به ایرانشهر نمیآوردم.» در جواب گفتم: «ما از همدان به این نیت که پشت سر آیتالله خامنهای نماز بخوانیم به اینجا آمدهایم.» بحثی بین ما و چند نفر از دانشجویان شروع شد تا اینکه او را تهدید کردیم که اگر فردا، برای نماز ظهر، دانشجویان و آقا را آزاد نکنند و ما در مسجد به امامت ایشان نماز نخوانیم، نهتنها با کاروان به سمت زاهدان حرکت نخواهیم کرد، بلکه تمام اماکن دولتی ایرانشهر را به آتش میکشیم. ما میدانستیم که آقای هـ ر با دستگاه دولتی ارتباط تنگاتنگی دارد و حتماً به خواسته ما رسیدگی میکند. ساعت ۱۱ صبح فردا به ما خبر داد که آیتالله خامنهای آزاد شده است و ما میتوانیم پشت سر ایشان نماز بخوانیم و بعد از ظهر مجدداً به سمت زاهدان حرکت کنیم. ما ظهر آن روز نماز را به امامت آیتالله خامنهای اقامه کردیم. طبق هماهنگی قبلی، قرار بود من و آقای درفشی، از دوستان همدانیام، به خدمت آیتالله خامنهای برسیم تا ضمن استفاده از رهنمودهای ایشان مسئله دکتر برقهای و همفکرانش را به استحضار ایشان برسانیم. ولی با توجه به اتفاقی که شب گذشته افتاده بود و آقا را دستگیر کرده بودند درفشی مصلحت ندانست و مخالف دیدار حضوری بود. اما من برعکس نظر ایشان معتقد بودم که باید حتماً موضوع دکتر برقهای و گروهش را مستقیماً به استحضار آیتالله خامنهای برسانیم. بعد از اقامه نماز، آقا سریع از مسجد خارج شدند. من خودم را به ایشان رساندم و مشکلات و برخوردهایی که در گردش علمی پیش آمده بود، بهخصوص ماجرای دکتر برقهای و فعالیتهای کمونیستیاش، را به اطلاع ایشان رساندم. آقا فرمودند: «این آدم آمده نزد من و خودش را مذهبی معرفی کرده است و دعوت کرده تا با هم به یکی از روستاهای اطراف شهر برویم. ولی چون کاملاً او را نمیشناختم دعوت او را به زمان بعد موکول کردم.» سپس از من خواستند تا اطلاعات تکمیلی را برایشان بفرستم. جالب است که در اولین سفر استانی که مقام معظم رهبری به استان ایلام تشریف آورده بودند و اینجانب هم افتخار نمایندگی مردم شریف ایلام را در مجلس شورای اسلامی داشتم بعد از گذشت حدود ده سال از آن اتفاق ایشان در جمع عدهای از مسئولان ایلام خلاصهای از آن خاطره و ملاقاتی را که در ایرانشهر داشتیم بیان فرمودند. به هم زدن جلسه از ایرانشهر عازم زاهدان شدیم و شب به مهمانسرای تربیت معلم زاهدان رسیدیم. برای ما و مسئولان وقت تدارک شام دیده بودند و روی میزها بطریهای مشروب گذاشته بودند. دیدن میز شام و مشروب برای ما خوشآیند نبود و از آنجایی که تعداد ما بچهمذهبیها زیاد نبود پیش دانشجویانی که طرفدار کمونیستها بودند رفتیم و با آنها صحبت کردیم و گفتیم که ما میخواهیم جلسه را به هم بریزیم؛ آیا با ما همکاری میکنید؟ آنها شرط همکاری را شروع توسط ما عنوان کردند و ما هم قبول کردیم. من و خرمرودی روبهروی هم و سایر دانشجویان مذهبی هر دو نفر یک میز را به سقف سالن کوبیدیم. کمونیستها هم مشروب میخوردند و هم شیشهها را به پنجرهها میکوبیدند. از سالن بیرون آمدیم. دکتر شاهرخشاهی، استاد درس دامپروریمان، خیلی تلاش کرد تا جلسه را آرام کند؛ ولی دیگر کار از کار گذشته بود. آقای هـ ر، که تا حدودی از ما حساب میبرد، پرسید: «چه کسانی این بلوا را بهپا کردهاند؟» گفتم: «به نظر من، خود شما؛ چون در شرایطی که انقلاب همهجا نمایان شده شما دانشجویان را به سر میز شراب دعوت کردهاید تا با نماینده عالی دولت، یعنی استاندار، شام بخورند و از طریق رادیو و تلویزیون در بوق و کرنا کنید که دانشجویان با مسئولان همعقیده و طرفدار پهلوی هستند و عدهای اخلالگر میخواهند بین دانشجویان و مسئولان را شکرآب کنند، در صورتی که مردم عادی شهر و روستا از فساد دستگاه حاکم مطلعاند و از این وضعیت به تنگ آمدهاند. اما طرفداران رژیم مثل کبک سر خود را زیر برف کردهاند تا به خیال خام خود کسی آنها را نبیند، در صورتی که آنها چشم خود را به روی حقایق بستهاند.»
مشخصات
-
شابک:
9786000300470
-
تعداد صفحه:
312
-
نویسنده:
علیکرم محمدیان،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب به سوی میمک
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.