از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک
- قیمت: 70,000 تومان
در دستهبندیفرماندهان
توضیحات و مشخصات
«از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک» خاطرات سیدعلی کاظم داور از جنگ تحمیلی است: «بالاخره به رودخانه دریاسور رسیدیم.
از شدت تشنگی سرم را توی آب رودخانه بردم و آن قدر از آن آب سرد و گوارا نوشیدم، تا سیر شدم. کفش هایم گِلی شده بود. آن ها را در رودخانه شستم. به دلیل خستگی و نداشتن راهنما و همچنین طغیان آب رودخانه، عبور از آن خیلی مشکل بود. بنابراین، به توقف در این سمت رودخانه مجبور شدیم. چند خانه متروکه در مجاورت کوه بلندی در حاشیه رودخانه قرار داشت. شب را در همان خانه ها ساکن شدیم. باران شدید تر شد و از سقف فرسوده و ترک خورده اتاق ها مدام قطرات باران بر سرمان می چکید. سرما تا مغز استخوان نفوذ می کرد. هیچ پتویی نداشتیم. بچه ها با هر زحمتی بود، هیزم های خیس را آتش زدند و خودشان را گرم کردند. آسمان بعد از چند ساعت سروصدا آرام گرفت، و چرت ما به خوابی عمیق تبدیل شد.»
بریدهای از کتاب از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک
بالاخره به رودخانه دریاسور رسیدیم. از شدت تشنگی سرم را توی آب رودخانه بردم و آنقدر از آن آب سرد و گوارا نوشیدم، تا سیر شدم. کفشهایم گِلی شده بود. آنها را در رودخانه شستم. به دلیل خستگی و نداشتن راهنما و همچنین طغیان آب رودخانه، عبور از آن خیلی مشکل بود. بنابراین، به توقف در این سمت رودخانه مجبور شدیم. چند خانه متروکه در مجاورت کوه بلندی در حاشیه رودخانه قرار داشت. شب را در همان خانهها ساکن شدیم. باران شدیدتر شد و از سقف فرسوده و ترکخورده اتاقها مدام قطرات باران بر سرمان میچکید. سرما تا مغز استخوان نفوذ میکرد. هیچ پتویی نداشتیم. بچهها با هر زحمتی بود، هیزمهای خیس را آتش زدند و خودشان را گرم کردند. آسمان بعد از چند ساعت سروصدا آرام گرفت، و چرت ما به خوابی عمیق تبدیل شد. صبح، چند نفر از بچهها به نزدیکترین روستا رفتند و با خرید آرد و دو رأس گوسفند برگشتند. با زحمت زیاد نان درست کردیم و گوسفندها را هم ذبح کردیم. برای کباب کردن گوشتها، هر چند نفر با هم آتش روشن کرده بودند. این کارها تا ظهر طول کشید. بعد از ناهار و نماز، تصمیم گرفتیم از رودخانه عبور کنیم. به علت جریان شدید آب، عبور از آن به تنهایی ممکن نبود. برای همین به قسمتی از بالای رودخانه، که عمق کمتری داشت، رفتیم و با گرفتن دستهای یکدیگر با تلاش زیاد از آن عبور کردیم. پاچة شلوارها خیس شده بود. مسیرمان سربالایی بود و راه رفتن دشوار. شب شد. فرماندهان به ما گفتند که برای عبور از جلوی پاسگاه ترکیه باید این راه را تا دامنه کوه بلندی که نزدیک آن بود، دواندوان برویم. اما بعد از آن همه کوهپیمایی، چه کسی توان دویدن داشت؟ فقط چند نفر از بچهها توانستند بدوند. صدای پارس سگهای پاسگاه ترکیه هم شنیده میشد. همین طور راه میرفتیم. دیگر برایمان اهمیتی نداشت که به دست سربازان ترکیه اسیر شویم. به دامنه آن کوه رسیدیم. اگر نیروهای ترکیه و عراق یا جانوران وحشی به ما حمله میکردند، از خودم مطمئن بودم که به علت خستگی قادر به هیچ گونه واکنشی نبودم. با خودم گفتم: «بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. بگذار هر اتفاقی که میخواهد، بیفتد.» نفسم بالا نمیآمد...
مشخصات
-
نویسنده:
سیدعلی کاظم داور،
-
شابک:
9786001757884
-
تعداد صفحه:
358
-
سال انتشار شمسی:
1397
-
نوبت چاپ:
2
-
جلد کتاب:
شومیز
-
زبان کتاب:
فارسی
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب از جهنم سرد شین تا بهشت ارزنتاک
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.