نمای دور:محمدرضا بایرامی: ترجمه آلمانی کتاب که در اروپا منتشر شد، به دلیل معرفی خوبی که در مجلات داشت و کار تبلیغی درستی که انتشارات بر روی آن انجام داد، بسیارمورد استقبال قرار گرفت و توانست جایزه هم کسب کند. ارتباط برقرار کردن محتوای کتاب با نوجوانان آمریکایی، یکی از نگرانیهایی بود که در مورد ترجمه کتاب به زبان آلمانی داشتم؛ چون داستان کتاب هیچ ارتباطی با فرهنگ نوجوانان آنجا به خصوص بچههای سوئیس ندارد، اما اتفاقا به همین دلیل مورد توجه قرار گرفت. کتاب فرهنگ جدیدی را به آنها معرفی میکندکه کاملا نو است و همین مساله که فکر میکردیم نقطه ضعف کار باشد، تبدیل به نقطه قوت شد. مترجم آلمانی «قصههای سبلان» بسیار مترجم خوبی بود و برای این کار جایزه گرفت. او کارهای گلشیری، احمد محمود و خیلیهای دیگر را نیز ترجمه کرده است. کار ترجمه انگلیسی «قصههای سبلان» را نیز محمدرضا قانون پرور انجام داده است که او نیز از هرجهت بسیار معتبر است.
از کتاب:قاشقا شیههای میکشد و پرههای بینیاش را باد میاندازد. حس میکنم که نگاهش طور دیگری است؛ سوای همیشه. شاید دارد سرزنشمان میکند. شاید فکر میکند که ما خیلی بیرحم هستیم. شاید ناچاریمان را نفهمد. سکوت کوهستان باعث میشود که بیشتراحساس تنهایی بکنم. چشم میدوزم به چشمهای قاشقا. چشمهایش انگار با من حرف میزنند؛ حرف زدنی بدون صدا و فقط با نگاه. من هم سعی میکنم همانطور با او حرف بزنم: حتماً به جز تو اسبهای دیگری هم اینجا هست.
صفحه ۹۳
از همین قلم:شبهای بمباران (سوره مهر) شب در بیابان (سوره مهر) رعد یکبار غرید (سوره مهر) کوه مرا صدا زد (سوره مهر) بادهای خزان (سوره مهر) بعد از کشتار (سوره مهر) سایه ملخ (سوره مهر) به دنبال صدای او (سوره مهر) و ...