نمای میانی:مهری ماهوتی 26 فروردین سال 1340 در بابل به دنیا آمد. بعد از گذراندن مقطع راهنمایی و دبیرستان به تهران آمد و تحصیل در رشته بانکداری را آغاز کرد اما از آنجا که میانهای با اعداد نداشت، دانشگاه را رها کرد. ماهوتی سپس به صورت جدی وارد عرصه قصهنویسی شد و اولین قصه کودکانه او در «کیهان بچهها» و اولین کتابش به نام « مثل خورشید» در سال 1372 به چاپ رسید.
نمای دور:مهری ماهوتی: نوشتن واقعاً دست خودم نبود. آنقدر شیرین و خواستنی بود که بی¬اختیار با یک دنیا شوق و شور به طرف آن میرفتم و میروم. حس خوبی است. زمان و مکان نمیشناسد. همیشه حضور خودش را ترجیح میدهد و اگر نتواند خلق شود، لج شما را درمیآورد. البته پشتکار مورچهها از من بیشتر است؛ آنها وقتی زمین میخورند گریه نمیکنند، حتا به زمین فکر هم نمیکنند، سریع بلند میشوند و دوباره ادامه میدهند . ولی من… اگرچه درجا نمیزنم ولی غصه میخورم و خجالت میکشم، گاهی هم گریه میکنم... زمان که قلم به دست می¬برم، کودکم، یک کودک با همه خصوصیات کودکانهاش؛ گاهی بازیگوش و شاد، گاهی غمگین و بی¬حوصله، گاهی گرسنه و خواب¬آلود و گاهی هم نق نقو... همیشه به موازات نوشتن مطالعه میکنم. گاهی نوشتن را کاملاً کنار میگذارم و فقط مطالعه می¬کنم. خواندن خیلی اهمیت دارد اما من به هزار و یک دلیل نوشتن را ترجیح میدهم.
از کتاب :
خرگوش دانا:
آهای فیله، برو کمی جلوتر
خم شو و احترام بکن تو با سر
قصه گو:
فیل جلو رفت و توی چشمه خم شد
انگار که رفته پیش سلطان خود
خرطوم فیله، تا توی آب رسید
صورت ماه چشمه، از هم پاشید
فیله عقب عقب پرید و ترسید
از همین قلم:«چتر گل» (سوره مهر)، «گلبرگی در باد» (سوره مهر)، «خواب ناز غنچهها»، (سوره مهر)، «بنگ و بنگ و بنگ شکار زرنگ»(سوره مهر)، «جنگجویان کوچک»(سوره مهر)، «نمار چشمه پاکیها»(کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)، «آرزوی کوچک» (انتشارات مدرسه) و ...