مرغ هوا

اثر برگزیده چهارمین دوره جشنواره داستان انقلاب
رمان «مرغ هوا» نوشته عزت الله الوندی است که در چهارمین جشنواره داستان انقلاب به عنوان اثر برگزیده انتخاب شده است.  این رمان مناسب گروه سنی نوجوان است. به گفتهٔ نویسنده مرغ هوا در واقع جلد سوم یک سه‌گا..ادامه
  • قیمت: 28,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

رمان «مرغ هوا» نوشته عزت الله الوندی است که در چهارمین جشنواره داستان انقلاب به عنوان اثر برگزیده انتخاب شده است.  این رمان مناسب گروه سنی نوجوان است. به گفتهٔ نویسنده مرغ هوا در واقع جلد سوم یک سه‌گانه است که جلدهای اول و دوم آن در آینده نوشته خواهد شد. رمان مرغ هوا داستانی درباره دو پسر عموست که هم پدرانشان و هم خودشان با هم رقابت دارند. فضای داستان از نظر تاریخی دهه پنجاه و در آستانه انقلاب است.

شخصیت‌های این داستان دو پسرعمو با نام‌های«ناصر» و «منصور» هستند که پدرهای آنها با یکدیگر اختلاف دارند و به تبع آن نیز میان این دو نوجوان اختلاف‌هایی وجود دارد. اختلافات این دو نوجوان در جهت رقابت با یکدیگر پیش می‌رود اما در ادامه داستان حوادثی رخ می‌دهد که این دو پسرعمو را به یکدیگر نزدیک می‌کند و رقابت میان آنها به رفاقت تبدیل می‌شود. داستان در یکی از شهرهای غربی ایران و در دامنه‌های الوند (تویسرکان) رخ می‌دهد و خروس‌جنگی مبنای این رقابت است. پیدا شدن یک نامه در داستان که خطاب به جوانی از گروه شورشیان علیه حکومت پهلوی نوشته شده، پای یکی از نوجوانان و سپس پسر عمویش را به مبارزات انقلاب باز می‌کند. داستان با کشته شدن یکی از دوستان آنان به نام فرشید هرمزی که اولین مرگ بر شاه را در شهر می‌گوید به پیروزی انقلاب در این شهر غربی می‌رسد. تشکیل گروه چریکی توسط یکی از مردم شهر و به کوه زدن و تبادل گاه‌به گاه آتش از سوی آنان و نیروهای نظامی که شاخصه فعالیت‌های ابتدایی آغازین سال 50 تا کمی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود در این کتاب برجسته است اگر چه مردم هم این گروه را یاغی می‌دانند، اما به دلیل ظلم حکومت، به نوعی این گروه را راه نجاتی می‌دانند.

بریده‌ای از کتاب مرغ هوا

دعوای بین بابا و عمو تهماسب یک دعوای ریشه‌دار بود. ناصر از این ماجرا چیز زیادی نمی‌دانست. فقط یک بار بگومگوی دو برادر را شنیده بود که بعد به جدا کردن سهمشان از مغازه گونی‌فروشی منجر شد. عمو تهماسب، به قول بابا، طبعش گرم بود و بلندپرواز. او دلش می‌خواست در مغازه‌ای که به او به ارث رسیده، آجیل‌فروشی راه بیندازد. اما، بابا الیاس می‌گفت: «شغل آبا و اجدادی ما همین گونی‌فروشی است، ما که توی آجیل‌فروشی سررشته‌ای نداریم!» عمو تهماسب حمّال‌ها را صدا کرد و داد همه گونی‌ها را از مغازه بیرون انداختند. بعد، با تخته یارد، که مخصوص متر کردن گونی‌ها بود، عرض مغازه را اندازه گرفت و رفت قهوه‌خانه شمس‌اله و با تکه‌ای زغال برگشت و خطی به موازات دیوار کشید و گفت: «نصف نصف. گونی‌هات را بریز توی نصفه خودت. گونی‌های سهم من را هم بفروش، به قیمت مایه سر ماه بهم برگردان.» بابا با سکوت قبول کرده بود. چاره‌ای نداشت. فردا یک بنّا و دو تا کارگر آمدند و تیغه کشیدند وسط مغازه. حالا همه چیز جدا بود. ناصر فکر می‌کرد منصور از یک هفته پیش کلی چاق شده. بس که پسته و بادام می‌خورد. اما دلش برای پسرعمویش می‌سوخت که چند روز پیش به خاطر سر و وضع نامناسب و بلد نبودن شعر از آقای ارکاک کتک خورده بود.

مشخصات

  • شابک:

    9786001757822

  • قطع:

    رقعی

  • تعداد صفحه:

    138

  • سال انتشار شمسی:

    1393

  • نویسنده:

    عزت‌الله الوندی،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد