کابوس‌های هیرو

کتاب حاضر شامل خاطرات داستانی سروان عراقی اسعد حاتم‌العتابی است. وی خاطراتش را از دوران کودکی آغاز می‌کند که در یکی از روستاهای العماره به‌دنیا آمده او سپس در دوران جوانی برای فرونشاندن آرزویش به دانشکده نظامی وارد شد.

در آنجا با افکار ضد ایرانی آشنا شد پس از فارغ‌التحصیلی وی را به منطقه رانیه اعزام کردند که در آن منطقه به سرکوب کردهایی که به ایرانیان یاری می‌رساندند پرداخت وی همچنین به قتل‌عام اسرای ایرانی و فساد فرماندهان ارتش عراق اشاره می‌کند سپس در ادامه خاطراتش از جنایات و فجایع صدام و رژیم بعث در بمباران شیمیایی و قتل‌عام مردم روستای بیت‌واته سخن به میان می‌آورد. پس از مواجه با حقایق و به‌دلیل انزجار از اعمال کثیف رژیم صدام به بهانه مرخصی راهی منزل می‌شود که به این بهانه به همراه همسر و فرزندش عراق را ترک گفته و به سوریه پناهنده می‌شود و سپس به نوشتن خاطرات خود می‌پردازد.

بریده‌ای از کتاب کابوس‌های هیرو

... آن شب فرمانده تیپ که از فرط مستی روی پای خود بند نبود نزد اسرای ایرانی آمد و خطاب به آنها گفت: چرا؟ من شما را وادار خواهم کرد مشروب بخورید. سپس از سربازان خواست دهان آنها را باز کنند و آنگاه به‌زور جرعه‌ای در کام آنها ریخت . او با صدای بلند می‌خندید و می‌گفت: «زنده‌باد سربازان خمینی... زنده‌باد سربازان خمینی...» در آن حال، یکی از آنها به‌صورت وی تف انداخت. فرمانده تیپ فریاد زد: «کی بود... یالا بگویید... کی بود؟» همگی به‌صورت او تف انداختند . وی با سرعت سلاح کمری خود را در آورد و چندین گلوله بر سر آنها خالی کرد و در آن حال فریاد زد: کشتمشان... کشتمشان... کشتمشان...