کمی تا آخر دنیا

آزاده‌ای که به عشق زیارت امام خمینی (ره) حافظ قرآن کریم شد
خاطرات حاج محمدرضا آقا محمدی آزاده ای که به عشق زیارت امام خمینی(رحمةالله علیه)حافظ قرآن کریم شد. "در کمال ناباوری پس از شش ماه توانستم به عشق زیارت امام خمینی(رحمةالله علیه)حافظ کل قرآن کریم شوم. ..ادامه
  • قیمت: 50,000 تومان

در دسته‌بندی ،

توضیحات و مشخصات

خاطرات حاج محمدرضا آقا محمدی آزاده ای که به عشق زیارت امام خمینی(رحمةالله علیه)حافظ قرآن کریم شد.

“در کمال ناباوری پس از شش ماه توانستم به عشق زیارت امام خمینی(رحمةالله علیه)حافظ کل قرآن کریم شوم. تشویق حاج آقا ابوترابی به کمک من آمده بود…

با ورودم به عرصه ی فعالیت های قرآنی و همنشینی با قرآن توانستم مقداری از طراوت و شادابی و نشاط قرآن کریم را با خود قرین کنم.همنشینی با کلام نورانی و معطر قرآن باعث شد از دلتنگی ها و احساس قربتم کاسته شود.احساس می کردم توان پیمودن مسیر طولانی اسارت که حتی پایان آن هم مشخص نبود دارم.”

کتاب حاضر با موضوع جنگ ایران و عراق، دربردارندة خاطرات آزادة سرافراز، «محمّدرضا آقامحمّدی» است. ایشان بعد از بیان وقایع دوران کودکی و نوجوانی، چگونگی اعزام به جبهه، عملیات مختلف، شرح اسیر شدن در شرق بصره، دوران اسارت، چگونگی آزاد شدن و … را بازگو کرده و از تأثیر عشق زیارت امام خمینی (ره)، در جهت حفظ کلّ قرآن کریم در مدّت کوتاه سخن میگوید. این اثر با هدف ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده نگه داشتن یاد و خاطرة شهدا و حماسه آفرینی ایشان تدوین شده است.

بریده‌ای از کتاب کمی تا آخر دنیا

«در گوشۀ پادگان یک زندان زیرزمینی وجود داشت. سلول‌های کوچکی که نمی‌توانستی در آن بخوابی؛ تاریک و تنگ. هوای گرم بیرون قابل تحمل نبود، هوای بد این زیرزمین با گرمای مضاعف بیرون غیرقابل تحمل بود. خون زیادی از بدنم رفته بود. از تشنگی داشتم هلاک می‌شدم. در این سلول، دو نظامی عراقی که از رفتن به جبهه خودداری کرده و در انتظار حکم اعدام بودند، حضور داشتند. جثه‌های چاق آن‌ها فضای سلول را تنگ‌تر و نفس کشیدن را سخت می‌کرد. مجالی برای تکان خوردن نبود، پیش خودم می‌گفتم خدایا اگر شب این‌جا بمانم تا صبح می‌میرم. تحمل این شرایط برای یک نوجوان ۱۷ سالۀ زخمی آن هم در کنار دو عراقی که مدام گریه می‌کردند و نگران سرنوشت‌شان بودند، خیلی سخت بود. پس از مدتی و با اصرار آن دو عراقی، نگهبان مقداری آب برایم آورد. آب را که خیلی گرم بود، سر کشیدم. از تشنگی‌ام کاسته شد ولی خونریزی زخم‌هایم بیشتر شد. ساعتی بعد در سلول باز شد و مرا برای بازجویی به اتاق یک افسر عراقی بردند. وارد اتاق بازجویی که شدم، نفس راحتی کشیدم، هوای اتاق مطبوع و خنک بود؛ در اتاق کولر گازی روشن بود...»

مشخصات

  • نویسنده:

    محمدرضا آقا محمدی،

  • شابک:

    9786001756290

  • تعداد صفحه:

    244

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد