شب‌های بی‌مهتاب

خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی
کتاب شب‌های بی‌مهتاب مجموعه خاطراتی است که سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی آن را درباره 10 سال اسارت خود در کشور عراق و آزار و اذیت‌های آنان را نسبت به ایرانیان شرح داده است، این مجموعه توسط محسن کاظمی گردآور..ادامه
  • قیمت: 50,000 تومان
    + -

توضیحات و مشخصات

کتاب شب‌های بی‌مهتاب مجموعه خاطراتی است که سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی آن را درباره 10 سال اسارت خود در کشور عراق و آزار و اذیت‌های آنان را نسبت به ایرانیان شرح داده است، این مجموعه توسط محسن کاظمی گردآوری شده است. شهبازی که در اردوگاه‌های مختلفی بوده و طی مدت طولانی اسارتش با بسیاری از اسرای […]

کتاب شب‌های بی‌مهتاب مجموعه خاطراتی است که سرهنگ شهاب‌الدین شهبازی آن را درباره 10 سال اسارت خود در کشور عراق و آزار و اذیت‌های آنان را نسبت به ایرانیان شرح داده است، این مجموعه توسط محسن کاظمی گردآوری شده است. شهبازی که در اردوگاه‌های مختلفی بوده و طی مدت طولانی اسارتش با بسیاری از اسرای ایرانی هم برخورد و آشنایی داشته است، تحلیل‌هایی از اتفاقات دوره اسارت دارد.

از این اردوگاه به آن اردوگاه؛ از موصل به بغداد؛ از بغداد به تکریت؛ و این چرخه همین‌طور ادامه پیدا می‌کند. چرخه آزار و اذیت اسرای ایرانی در عراق که هریک ماجراهای تلخ و تکان دهنده‌ای از دوران اسارت خود دارند. از نکات مهم کتاب شب‌های بی‌مهتاب، شرح حضور منافقین در اردوگاه‌ها و سعی آن‌ها برای فریب رزمندگان است که به طور کامل شرح شده است. شهبازی به گروه‌بندی اسرایی که در محیط اردوگاهش هستند، می‌پردازد و مرزبندی‌های فکری و ایدئولوژیک آن‌ها را هم مطرح و بررسی می‌کند. البته او لابلای خاطرات خود وضعیت پوشاک، غذا و دارو و همچنین شکنجه‌های گاه و بیگاه در اردوگاه‌های دشمن را هم شرح می‌دهد.

بریده‌ای از کتاب شب‌های بی‌مهتاب

با اصابت ترکش خمپاره به کمرم، به زمین پرت شدم و زخم و جراحت کتفم عود کرد و دچار خون‌ریزی شد. وقتی به خود آمدم، دیدم به همراه یک سرباز مجروح داخل باتلاق افتاده‌ایم و در تیررس دشمن هستیم. به‌زحمت خود را درون یک شیار و نقب کشیدیم تا در تیررس نباشیم. خون زیادی از من رفته بود. سرباز مجروح هم از ناحیه شکم و پا زخمی شده بود. من لباسم را پاره کردم و زخم او را بستم و او هم با لباسش زخم و جراحت مرا بست. قادر به حرکت نبودیم؛ زیرا اگر از آن نقطه خارج می‌شدیم، حتماً دشمن ما را می‌زد. منتظر بودیم تا هوا تاریک شود و بچه‌ها برای تخلیه شهدا و مجروحین اقدام کنند و ما را از این مهلکه نجات دهند. به هم می‌گفتیم تا غروب زیر بوته و شیار می‌مانیم. اگر بچه‌ها آمدند که چه بهتر اگر نیامدند، خودمان در تاریکی هوا از حاشیه جاده به سمت حمیدیه می‌رویم. خورشید بین ساعت پنج شش غروب می‌کرد و ما باید تا آن ساعت صبر می‌کردیم. همچنان که در انتظار تاریک شدن هوا و آمدن بچه‌ها بودیم، به هم دلداری می‌دادیم. صدای زره‌پوشی را شنیدیم که به ما نزدیک می‌شد. سرم را از شیار بالا آوردم، دیدم شماره تانک فارسی است. (شماره‌های عربی نیز به جز عدد 3 مانند فارسی است.) از اینکه تا چند لحظه دیگر نجات خواهیم یافت، خوشحال شدیم. وقتی تانک به بالای سرمان رسید، ماتمان برده، متحیر و مبهوت شدیم. نفرات اطراف تانک کلاه‌بره عراقی بر سرشان بود. گویی آب سردی بر سرم ریختند. سرما تمام وجودم را فرا گرفت. یخ زدم، در آن لحظه احساس کردم غیرتم از دست رفت. آرزو کردم زمین دهان باز کند و مرا ببلعد.... در آن لحظه غرور خود را خرد شده می‌دیدم. باورکردنی نبود؛ من! شهبازی! گرفتار دشمن شده باشم. آن لحظه تلخ‌ترین و ناراحت‌کننده‌ترین لحظه عمرم بود. بیست و پنجم آبان ماه، هوا گرگ و میش بود. صدای جر و بحث عراقی‌ها مرا از شوک در می‌آورد. آن‌ها با هم اختلاف پیدا کرده بودند که ما را با خود ببرند یا بکشند و خود را خلاص کنند. بالاخره، تصمیم خودشان را گرفتند. ما را به داخل نفربر انداخته و به دب حردان بردند؛ دب حردانی که به اشغال عراق درآمده بود و در آن منطقه مرکز فرماندهی‌شان بود.

مشخصات

  • شابک:

    9789644719288

  • قطع:

    رقعى

  • تعداد صفحه:

    260

  • نویسنده:

    محسن کاظمی،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد