ماه در میدان مین
خاطرات جواد منصفجمعی از نویسندگان
توضیحات و مشخصات
«ماه در میدان مین» روایت ساده و روانی است از خاطرات جواد منصف ؛ رزمنده کم سن وسال و ریزجثه ای که فقط یک سال تمام جلو در اعزام نیرو معطل بوده تا او را هم به جبهه ببرند. وقتی هم که می خواسته برود، لباس های نظامی به تنش بزرگ بوده و به قول خودش، تفنگ را که زمین می گذاشته تا شانه اش می رسیده.
با این همه، مادر جواد واهمه ای نداشته که پسرش را بفرستد به جبهه ها و در روز اعزام، وقتی پدر و مادرها گریه می کرده اند، او می خندیده. منصف با همان سن کم و قد کوتاه می رود به منطقه پرخطرکردستان. آن جا چهار تیر به پایش می خورد و کارش به جراحی دشواری در بیمارستان مریوان می کشد. بعد مجبور میشود به خانه برگردد. حالا باز هم باید یک سال تمام بر او می گذشته، آن هم با پایی در گچ، که وقتی گچش را باز می کنند اندازه پای نوزاد شده بوده. اما جواد با همان پای لنگان و آسیب دیده می رود به اهواز.
ولی در آنجا چون دژبان شده بوده و نمی توانسته به خط مقدم برود، ناراحتی پایش را بهانه می کند تا برگردد به خانه و دوباره اعزام شود! همین اتفاق هم می افتد و این بار به اندیمشک اعزام می شود، از آنجا هم به هفت تپه می رود تا آموزش تخریب ببیند و تخریب چی شود. بعد از آن است که لحظات غریب و نفسگیری برای او رقم می خورد. یکی از تاثیر گذار ترین این لحظه ها زمان شهادت دوست و همرزمش حسین است که در اثر اصابت خمپاره 60 شهید شده و منصف هم که مجروح بوده توان عقب بردن حسین را نداشته است. شرح این کشمکش درونی و عذابی که منصف در آن دقایق بحرانی می کشیده، بسیار اثرگذار است. رویارویی راوی با حاج حسین بصیر در خلال آن گیر و دار هول آور از دیگر بخش های خواندنی کتاب است.
بریدهای از کتاب ماه در میدان مین
در عملیات کربلای ۴ بود و خمپاره زمانی میزدند. ساعات اولیه روز تازه هوا روشن شده بود. خمپارههای زمانی طوری بود که بالای سرمان منفجر میشد و به زمین نمیرسید این خمپاره خیلی از بچهها را شهید کرد. دو نفر دیگر از بچههای گردان پیش طلبه نشسته بودند. ما دور هم جمع شدیم، دهدقیقهای با هم حرف زدیم من اسلحهام را روی سینه خاکریز گذاشته بودم در اوج صحبت بودیم که یکدفعه زمینوزمان تاریک شد وقتی چشمباز کردم سر و صورتم میسوخت درد عجیبی دو پایم را گرفته بود. کمرم تکان نمیخورد. صورتم خیلی میسوخت شکمم درد میکرد. متوجه شدم خمپاره درست وسط ما خورده و من مجروح شدهام. چشمم را باز کردم آفتاب بالای سرم بود. تازه فهمیدم از آن وقت تا حالا بیهوش افتادم و ظهر شده بود...
مشخصات
-
نویسنده:
حسین شیردل،حسن شیردل،
-
شابک:
9789645065568
-
قطع:
رقعی
-
تعداد صفحه:
268
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب ماه در میدان مین
-
نویسنده یا مولف کتاب ماه در میدان مین
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.