جنگ و صلح (خلاصه)

این کتاب تلخیصی از کتاب «جنگ و صلح» ترجمه کاظم انصاری است که توسط محمدرضا سرشار روایت شده است...ادامه
  • قیمت: 13,000 تومان

    در انبار موجود نمی باشد

توضیحات و مشخصات

این کتاب تلخیصی از کتاب «جنگ و صلح» ترجمه کاظم انصاری است که توسط محمدرضا سرشار روایت شده است.

لئو نیکلایویچ تولستوی نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس است که در یاسنایا پالیانا از توابع تولا زاده شد و در روز (۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی) درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ روسیه است. رمان‌های جنگ و صلح و آنا کارنینا جایگاه او را در بالاترین رده ادبیات داستانی جهان تثبیت کرده‌ است. تولستوی چهره‌ای مشهور و محبوب در روسیه و نویسنده‌ای ماندگار در جهان به شمار می‌رود. تولستوی به رغم شهرت و محبوبیتی که با انتشار آثارش کسب کرد، زندگی خود را به شدت تغییر داد و به ساده زیستی روی آورد. از دیگر کتاب‌های مشهور او می‌توان به سه‌گانه کودکی، نوجوانی، جوانی و رستاخیز اشاره کرد.

بریده‌ای از کتاب جنگ و صلح (خلاصه)

آناپائولونا گفت: «با تحمل این‏همه رنج های روحی و اخلاقی چگونه ممکن است انسان سالم باشد؟» سپس ادامه داد: «خب، درباره تلگرام نووسیلتسف چه تصمیمی گرفته‏اند؟ شما از همه موضوع اطلاع دارید.» شاهزاده، بی‏اعتنا و بی‏حوصله جواب داد: «چگونه به شما بگویم که چه تصمیمی گرفته‏اند؟ به این نتیجه رسیده‏اند که بناپارت کشتی های خود را سوزانده است. تصور می‏کنم ما نیز آماده سوزاندن کشتی های خود هستیم.» شاهزاده واسیلی مانند هنرپیشه‏ای که نقش خود را در نمایشی کهنه و قدیمی ایفا می‏کند، با تأنی و بی‏میلی سخن می‏گفت. برعکس او، آناپائولونا شرر اگرچه چهل سال از عمرش می‏گذشت، هنوز شور و هیجان داشت، و سرشار از نیرو بود. آناپائولونا در میان گفت‏وگو درباره اوضاع سیاسی، آتشی مزاج شده و گفت: «آه! با من از اطریش صحبت نکنید. شاید من از این مسئله هیچ سر درنیاورم، اما اطریش هرگز نمی‏خواست و نمی‏خواهد جنگ کند. دارد به ما خیانت می‏کند. روسیه باید به تنهایی نجات دهنده اروپا باشد.» شاهزاده تبسم کنان گفت: «گمان می‏کنم اگر شما را به جای وینتسن گرود عزیز ما فرستاده بودند، با توپ و تشر موافقت قیصر پروس را جلب می‏کردید. چه بیان شیوایی دارید! راستی چای به من می‏دهید؟» التهاب آناپائولونا فرونشست و با لحن آرامی گفت: «همین الان.» شاهزاده گفت: «آه! بسیار خوشوقت خواهم شد.» سپس، ناگهان انگار که مطلبی را به یاد آورده باشد، پرسید: «راستی، آیا درست است که امپراتریس مادر میل دارد بارون فونکه را به سمت دبیر اول سفارت ما در وین منصوب کند؟ ظاهراً این بارون موجود بیچاره و بی‏ارزشی است.»

مشخصات

  • شابک:

    9786001750939

  • تعداد صفحه:

    399

  • نویسنده:

    محمدرضا سرشار،

پدیدآورندگان

ثبت نظر و نظرات

ورود / ثبت‌نام
لطفاً شماره موبایل خود را وارد کنید:
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد