قایق راندن به اقیانوس
- قیمت: 60,000 تومان
در دستهبندیسفرنامه
توضیحات و مشخصات
این کتاب شامل شش فصل است. پنج فصل به پنج روز اقامت رهبر در یزد اختصاص دارد و یک فصل شامل ضمائم است. چکیده کتاب: شیخ، که نویسنده است، قرار است از روزهای دیدار آیت الله خامنهای از شهر یزد گزارشی تهیه کند. از او خواسته میشود و با نگاه ویژة خودش این گزارش را بنویسد نه مانند خبرنگاران و گزارشگران عادی. او، همراه صفاییان، که عکاس است، راهی خانة معلم میشود و بعد از هماهنگیهای لازم همراه خبرنگاران و عکاسان و فیلمبرداران سوار بر وانتی میشوند و برای استقبال از رهبر به چهار راه دولتآباد میروند.
مردم شهر با پختن آش نذری و تزئین کوچهها و خیابانها مشتاق دیدار رهبر هستند. رهبر شهر یزد را مرکز دانش و هنر و کار و تلاش و مردم یزد را قناعتپیشه و سختکوش مینامند و از مردم یزد به خاطر اجتماع عظیمشان در هوای سرد تشکر میکنند. روز دوم آیتالله خامنهای برای بیش از پنجهزار دانشجو سخنرانی میکنند و به دیدار خانوادههای شهدا در منزل آنها میروند. روز سوم در پادگان تیپ الغدیر مراسم مشترک نیروهای مسلح برگزار میشود و فرماندهان سخنرانی میکنند و همان شب در مسجد حظیره رهبر بر سر عدهای از طلبههای جوان با دست خود عمامه میگذارند. روز چهارم آیتالله خامنهای به ابرکوه میروند و در ورزشگاه شهید اکبر پور سخنرانی میکنند و بعد ورزشگاه را به مقصد گلزار شهدا ترک میکنند. در روز پنجم رهبر به ورزشگاه شاهدیه و به دیدار از مسجد جامع یزد میپردازند. در جای جای این کتاب به معرفی خیابانها و محلههای شهر یزد و برخی از آداب و عادات یزدیها پرداخته شده است. گزیده متن: ص 102: هرکس نشسته بود از جا برخاست تا همراه با دست تکان دادن رهبر احساسات صمیمانه خود را نشان دهد. دریای آرام دوباره به تلاطم درآمده بود. گروه حفاظت هر کجا که بودند به سمت معبر خروجی به راه افتادند و به نویسندگان و فیلمبردارها و عکاسان اشاره کردند که همراهیشان کنند. ص 205: سخنان آقا که به پایان رسید، ایشان طبق معمول مشغول دعا کردن شدند. جمعیت از ته دل آمین میگفتند. این آمینها نوعی لبیک به توصیههای رهبر نیز بود. شیخ دفترچهاش را بست و همراه با همه دستها را بالا آورد.
بریدهای از کتاب قایق راندن به اقیانوس
«به او گفته بودند: «لباس شخصی» باشد بهتر است. گفته بودند اگر با عبا و قبا و عمامه در برنامه شرکت کند اذیت میشود. این را آقای عظیمی گفته بود. موقع گفتن این حرف به چهرهاش حالتی عذرخواهانه داده بود؛ البته شیخ امیر با لباس شخصی چرخیدن عادت داشت. دوگانهسوز و دوزیست بود و فقط هنگام رفتن به مسجد عبا و قبا میپوشید و عمامه میگذاشت. او منبری حرفهای نبود که مجبور باشد همۀ روز و تا پاسی از شب غرق در لباس به هر گوشۀ شهر سر بزند و ناگزیر همه او را بشناسند. جلوی ماشینش، سمت شاگرد، پایین پا، کارتنی کوچک گذاشته بود. عمامهاش را طاقباز کف کارتن میگذاشت. عبایش را تا میکرد و روی عمامه قرار میداد. نیمه دیگر کارتن سهم قبا بود. بعد روی آنها پارچهای آبی با گلهای سفید میکشید. ظهرها وقتی برای نماز لباس میپوشید، اگر ماشین را در آفتاب رها میکرد، پارچه گلدار را روی فرمان میانداخت. هرازگاهی هم که روزهای جمعه به روستای خانمش میرفتند تا نان تنوری بپزند و به باغ سری بزنند، کارتن لباس را صندوق عقب میگذاشت تا میان دست و پا نباشد. کنار سفره نشست. بیاشتها بود. نم دهانش خشکیده بود. لعابی مانند لعاب بهدانه زبانش را به کام میچسباند. فرو بردن آب دهان به گلویی که چون لوله بخاری خشک شده بود، سخت بود. احساس سرما میکرد و همچون زکامیها، لرزشی ناپیدا در درونش موج میانداخت. همسرش یکی از تخممرغها را پوست کند و در پودر مرزنگوش غلتاند. چهار قاچ کرد و نمک زد. بوی تخممرغ جوشیده به شیخ امیر احساس دل به هم خوردگی و کسالت داد. آرزو کرد کاش میتوانست برود ساعتی دراز بکشد و استراحت کند و بعد مانند مردم عادی برای استقبال راهی شود.»
مشخصات
-
نویسنده:
مظفر سالاری،
-
شابک:
9786001750984
-
تعداد صفحه:
303
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب قایق راندن به اقیانوس
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.