نما میانی: پدرش تبریزی است، مادرش اهل روستایی نزدیکی ابهر و خودش در کرمان به دنیا آمده است. سال ۱۳۶۹، یعنی بیست سال بعد از تولدش، نوشتن را با خاطرات جبهه آغاز کرد. این خاطرهنویسی کم کم به عرصه نوشتن برای کودکان و نوجوانان و فیلمنامهنویسی کشیده شد و تا به امروز چیزی حدود ۲۶ عنوان کتاب از داوود امیریان به یادگار گذاشت. فیلمهای «آخرین نبرد» و «بهشت منتظر میماند» از تجربههایش در فیلمنامه نویسی هستند.
نمای دور:حسین سرپرست: داستانهای این مجموعه از زبان نوجوانانی روایت میشود که حوادث پیرامونشان را از دریچه ذهن خود بررسی میکنند، شخصیتهایی که از دوره کودکی فاصله گرفتهاند و اجازه دارند وارد ماجراهایی شوند که فرجام این حوادث خواسته یا ناخواسته بر روند زندگی آنها تاثیر عمیقی میگذارد. از سوی دیگر آنها در مرحلهای قرار دارند که بزرگترها به خودشان اجازه میدهند حضور آنها را به عنوان شخصیتهایی قابل اعتنا پیرامون خود احساس کنند؛ اگرچه این بدان معنا نیست که با آنان همراه شده و درکشان کنند. در اکثر داستانهای کتاب رابطه بین والدین و فرزندان به واسطه اختلاف نسل دچار خدشه شده، اما هرگز گسسته نمیشود، چرا که نویسنده در پایان بندی هر داستان با ظرافت میکوشد از عنصری موثر به نام عاطفه سود ببرد تا این شکاف را پیوند زده و در عین حال نگاه انتقادآمیز خود را از عملکرد افراطی نسلی کهنهتر بیان کند.
از کتاب:تاحالا شده جلوی کسی ازم تعریف کنی؟ آن موقع که با معدل بیست قبول میشدم، شد که یک بار محض رضای خدا برایم یک جایزه بخری؟ تاحالا شده یک دست لباس نو برایم بخری؟ کی صد تومان دادهای دستم دادهای تا به میل خودم خرج کنم؟ آرزو به دل ماندهام تو یک مهمانی و عروسی با سرو وضع مرتب ظاهر شوم. خانهمان پنجاه شصت میلیون میارزد، اما هر کس که مرا میبیند فکر میکند از یک خانواده فقیر و دستتنگ هستم. صفحه ۲۶
از همین قلم:مین نخودی (سوره مهر) فرزندان ایرانیم (سوره مهر) آقای شهردار (سوره مهر) لحظه جدایی من (سوره مهر) رفاقت به سبک تانک (سوره مهر) خداحافظ کرخه (سوره مهر) تندرهای ابابیل (سوره مهر) یک آسمان منور (سوره مهر) و ...