پشت میدان نبرد

‌پشت میدان نبرد خاطرات اسیر آزاد شده ایرانی رحمان پرزحمت است . این کتاب حاصل ده ساعت مصاحبه ای است که ساسان ناطق با پرزحمت انجام داده است

رحمان پرزحمت متولد 1346 و ششمین فرزند خانواده و اهل اردبیل است . دوره ابتدایی را در مدرسه “انوری و رشیده ” و مقطع راهنمایی را در مدرسه ” دکتر اعیادی ” اردبیل خوانده است . خودش می گوید : از بچگی عاشق بلندپروازی و هیجان بودم و بیشتر وقتام را روی بام سپری می کردم .روهمین حساب دور و بری ها فکر می کردند یا ستاره شناس می شوم یا کفتر باز ولی خدا بیامرز پدرم همیشه می گفت : بالاخره یه روز از ان بالا می افتی و می ترکی ، این خط و این هم نشان .ببین کی گفتم نه تنها هیچ وقت نترکیدم بلکه خیلی هم خوش می گذشت . اگر پدرم می دانست برای چه به بام یم روم حتما او هم سری به آنجا می زد رو بام خانه هایی که درخت میوه داشتند نشان می کردم . بعد در فرصت مناسب دیگری مثل گربه روی پنجه پا میوه ها را می چیدم و فلنگ را می بستم.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌

بریده‌ای از کتاب پشت میدان نبرد

این کتاب خاطرات اسیر آزاد شده اردبیلی رحمان پرزحمت است که در سن ۱۵ سالگی به جبهه رفت و در عملیات خیبر اسیر رژیم بعث عراق شد. خاطرات ابتدا از زندان و رویداد‌های آن شروع می‌شود و در بخشی‌هایی از کتاب نیز به گذشته و زمانی که در عملیات خبیر حضور داشتند برگشت‌هایی را دارد.