مرد سایه‌ها، جلد 40

کتاب «مرد سایه ها» چهلمین جلد از مجموعه قصه فرماندهان است. این اثر بر اساس زندگی سپهبد شهید قاسم سلمیانی نگاشته شده است. این مجموعه برای نوجوانان طراحی شده به همین دلیل تلاش نموده با زبانی ساده و روان برجسته‌ترین خاطرات شهید که نشان دهنده مجاهدت‌های او و اخلاق برجسته‌اش هستند را در قالب قصه‌هایی کوتاه حکایت کند. شهید سلیمانی فرزند خطه کرمان است که دوران کودکی و نوجوانی را در روستایی مستضعف گذرانده بود اما با پیروزی انقلاب استعدادهایش شکفته شد و توانست در دفاع مقدس و دفاع از حرم خوش بدرخشد. این کتاب ماجراهایی ناب از سیره اخلاقی و عملی ایشان را روایت می‌کند.

در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

احمد شاه مسعود و چند تا از فرماندهان افغان به قاسم گفتند که اوضاع چطور است همه روحیه شان را باخته بودند. تعداد طالبان زیاد بود تا به حال با این تعداد نیرو حمله نکرده بودند مسیر طالبان را روی نقشه علامت گذاری کرد و گفت باید روی این ارتفاعات متمرکز شویم با هم راه افتادند و از ساختمان بیرون رفتند. با جیپ‌هایی که آنجا بود روی ارتفاع اصلی رفتند وقتی رسیدند، قاسم با دوربین منطقه را بررسی کرد چهل دقیقه همه نقاط را دقیق دید و روی یک کاغذ کروکی کشید ساعت دو بعد از ظهر بود که یک تلفن ماهواره‌ای خواست یکی از فرماندهان افغان تلفن ماهواره‌ای ثریا را به دستش داد.

بریده‌ای از کتاب مرد سایه‌ها

داستان مرد قصه‌ی ما، قاسم سلیمانی، در قنات مَلک آغاز شد. روستایی دورافتاده و کوهستانی در اطراف رابُر کرمان که طایفه‌ی سلیمانی در آن زندگی می‌کردند آن‌ها ایلی از عشایر و لرهای استان کرمان بودند و زمان نادرشاه افشار و قاجار از لرستان و فارس آمده بودند کرمان و اینجا در روستای قنات ملک زندگی می‌کردند.