ششمین روز سرگردانی
خاطرات شفاهی ابراهیم مقدمدر دستهبندیاسراء
توضیحات و مشخصات
شجاعت و دلاوری حضور در جبهههای جنگ چیز عجیبی است. میدانی که ممکن است هرگز نتوانی برگردی. میدانی که ممکن است مجروح شوی، جان بدهی یا در دام دشمن اسیر شوی، اما با این حال بازهم حاضری تمام اینها را به جان بخری تا از وطنت دفاع کنی. شهاب احمدپور در کتاب ششمین روز سرگردانی، به سراغ خاطرات شفاهی ابراهیم مقدم رفته است. خاطراتی از مردی آزاده که تجربهی حضور در جبهههای جنگ و اسارت را دارد. ابراهیم مقدم پیش از دورە سربازی از مواجهه با دشمن گریزام بود سپس که راهی جبههای جنگ شد مشتاقانه ایستاد و تا پای مرگ پیش رفت و سرانجام به اسارت دشمن بعثی درآمد. در ششمین روز سرگردانی برشهایی از زندگی ایشان را میخوانیم که از دورە کودکی تا پایان دورە اسارت را دربردارد.
بریدهای از کتاب ششمین روز سرگردانی
در مقرِ تیپ که دیگر ما ِ عراقیها بود ما را بردند توی یک اتاق . سه چهار نفر که قبل از ما اسیر شده بودند هم آنجا بودند. بعد از مدتی فرماندە عراقیها برای بازدید و بازجویی آمد. از همه چیز و همه جا سوال پرسید. از امکانات و وسایل و تجهیزات و هدف ماموریت و وظیفە شخصی و هر چیزی که میشد فکر کرد. مترجم فارسی نداشتند. یک مترجم ترک داشتند که عربی را به ترکی برمیگرداند. یکی از بچههای ما ترک بود. او هم سوال ها را به فارسی برمیگرداند و از ما میپرسید و جواب میدادیم. چون همه را با هم بازجویی میکردند یک خرده شلوغ شده بود. وسط سوال ها از مترجم عراقیها خواستیم بگوید تکهای نان به ما بدهند. فرماندە عراقی جواب داد چند دقیقه قبل نان تمام شده و چیز دیگری برای خوردن ندارند...
مشخصات
-
نویسنده:
شهاب احمدپور،
پدیدآورندگان
-
نویسنده یا مولف کتاب ششمین روز سرگردانی
برای ثبت نقد و بررسی وارد حساب کاربری خود شوید.